عملکردها

بیع ( فقه )

از دانشنامه علوم اسلامی

نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۳۸ توسط Hashemi (بحث | مشارکت‌ها) (۱ نسخه واردشده)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
رده‌ها
(برای دیدن زیررده‌ها
بر روی "◄" کلیک کنید)

توضیح مفهومی

بیع

بیع: مبادله مال در برابر مال.

معنای یادشده، معنای لغوی بیع است؛ لیکن در اصطلاح فقها برای بیع تعاریف گوناگونی ذکر شده است، از جمله: 1. نقل عین در برابر عوض معلوم. 2. عقد دالّ بر نقل عین در برابر عوض معلوم. 3. انتقال عین در برابر عوض معلوم. چنان‏که در هر تعریف، شرط یا شرایطی به زیاده یا نقصان ذکر شده که تأثیری در ماهیّت بیع ندارد و منظور از همه آنها اشاره مفید و مختصر به حقیقت بیع است - که در اصطلاح از آن به تعریف لفظی و شرح الاسمی تعبیر می‏شود - نه تعریف حقیقی منطقی.

نکته در خور توجّه آن که عنوان بیع همان‏گونه که بر فعل بایع - یعنی انشاء تملیک در برابر عوض معلوم - اطلاق می‏شود، بر فعل مشتری - یعنی انشاء تملّکِ آنچه فروشنده تملیک کرده - نیز اطلاق می‏گردد. همچنان‏که به معامله ترکیب یافته از دو فعل فروشنده و خریدار - یعنی انشاء تملیک و تملّک) داد و ستد (- نیز بیع گفته می‏شود.

مفهوم اخیر، موضوع بسیاری از احکام شرعی همچون حلّیت، حرمت، صحّت و فساد واقع شده1 و در باب تجارت یا بیع - بنابر اختلاف تعبیر در کلمات فقها - به تفصیل از احکام، اقسام و شرایط آن سخن رفته است که در این مقاله به اختصار به مهم‏ترین مباحث آن اشاره می‏شود.

حکم: بیع، شایع‏ترین و عام‏ترین مصداق تجارت) ر تجارت (بلکه متبادر از آن بوده و در روایات، برترین کسبها و ترک آن موجب نقصان خرد آدمی شمرده شده2 و قرآن کریم با صراحت از حلال کردن بیع از جانب خداوند متعال یاد کرده است. 3 بیع از عقود لازم و وفای به آن واجب است و فسخ آن - جز با وجود اسباب فسخ - جایز نیست) ر عقد لازم (.

ارکان: بیع به اعتبار عقد بودن) ر عقد (دارای سه رکن است: صیغه) ایجاب و قبول (، دو طرف عقد) متعاقدان (و عوض، اعم از مال مورد معامله) مبیع (و بهای آن) ثَمَن (.

1. صیغه: عقد بیع همچون دیگر عقود از دو انشاء؛ انشاء تملیک کالا در برابر عوض معلوم و انشاء تملّک آن به عوض، تشکیل شده که اوّلی، ایجاب و دومی قبول نام دارد) ر ایجاب و قبول (.

ایجاب و قبول یا هر دو لفظی است، مانند آنکه فروشنده بگوید: این کالا را به صد تومان به تو فروختم و خریدار بگوید: پذیرفتم یا آن را به این قیمت خریدم؛ و یا فعلی، که جایگزین لفظ می‏شود، مانند آنکه دو طرف عقد - به سبب عذری همچون لالی - توان سخن گفتن نداشته باشند و با اشاره جایگزین لفظ) ر اشاره (انشاء تملیک و تملّک نمایند.

در تحقّق عقد بیع به صرف تسلیم مبیع به قصد تملیک آن در برابر عوض معلوم و گرفتن آن به قصد تملّک به عوض - که از آن به معاطات تعبیر می‏شود - اختلاف است4) ر معاطات (.

بنابر قول به اعتبار صیغه) ایجاب و قبول لفظی یا اشاره جایگزین (در عقد بیع، به لحاظ اینکه عقدی لازم است، اموری همچون صراحت داشتن لفظ ایجاب و قبول در معنای مقصود، ماضی بودن، عربی بودن، رعایت موالات بین ایجاب و قبول) ر موالات (و مُنَجَّز بودن) ر تنجیز (، از شرایط آن برشمرده شده است. البتّه جز دو شرط آخری در اعتبار و عدم اعتبار بقیّه شرایط اختلاف است؛ لیکن در اینکه عقد بیع با لفظ عربیِ صحیح و صریح و ماضی و منجّزِ مشتمل بر ایجاب از سوی بایع و قبول آن بدون فاصله از سوی مشتری محقّق می‏شود، تردید و اختلافی وجود ندارد. 5

2. متعاقدان) بایع و مشتری (: در هر یک از دو طرف عقد، بلوغ، عقل، قصد، اختیار، مالکیت و محجور نبودن) ر حجر (شرط است. البتّه دو شرط آخر از شرایط نفوذ و اثرگذاری عقد به شمار می‏روند نه از شرایط صحّت آن6) ر فضولی (. درصورت فقدان شرط اختیار، اگر پس از اکراه بر عقد) ر اکراه (، به آن راضی شود، نظر مشهور، صحّت بیع است. 7

امور یادشده از شرایط عام در عقود معاوضی است. نسبت به برخی از انواع مبیع، برخی شرایط خاص نیز در کلمات فقها ذکر شده است. به عنوان نمونه: در مبیعی همچون قرآن و برده مسلمان، بنابر مشهور خریدار باید مسلمان باشد و با فقدان شرط اسلام، معامله باطل است. 8 یا در تملّک کنیز مؤمن) دوازده امامی (برخی اشتراط ایمان به معنای خاصّ) دوازده امامی بودن (را بعید ندانسته‏اند. 9

3. عوض: در هر یک از مبیع و ثمن موارد زیر شرط است:

الف. مالیّت داشتن: یعنی دارای منافع حلال مورد اعتنای عقلا بودن؛ از این‏رو، هرچیز که از نظر شرع یا عرف مالیّت نداشته باشد صلاحیّت عوض واقع شدن ندارد؛ عرفی مانند مگس و پشه و شرعی مانند شراب و خوک.

ب. مملوک بودن: مراد از آن یا قابلیت داشتن عوض برای مملوک واقع شدن است که با شرط نخست یعنی مالیّت داشتن مترادف می‏باشد و یا مملوکیت فعلی. در نتیجه مباحاتی همچون دریاها و نهرهای بزرگ که استفاده از آنها برای عموم مردم جایز است) ر مشترکات (صلاحیّت عوض واقع شدن ندارند؛ بدین جهت فروختن آب دریا و نیز ماهی موجود در آن قبل از تملّک، صحیح نخواهد بود. 10

ج. عین بودن: مراد از عین، هر مالی است که تعیّن و مابازای خارجی دارد؛ جزئی باشد یا کلّی و کلّی، کلّی در ذمّه باشد یا کلّی در معیّن) ر بیع کلّی (. مقابل عین) ر عین (، منفعت) ر منفعت (و حق) ر حق (قرار دارد. نقل منفعت در مقابل عوض، اجاره) ر اجاره (است نه بیع.

البتّه این شرط تنها در جانب مبیع معتبر است. در طرف ثمن، عین بودن شرط نیست، بلکه منافع و نیز - بنابر قول گروهی - حقوق قابل نقل و انتقال و حتّی - بنابر قول برخی دیگر - حقوق غیر قابل نقل و انتقال، لیکن قابل اسقاط نیز می‏تواند ثمن واقع شود. 11

د. طِلق و تام بودن ملک، بنابر نظر برخی: مراد از آن، این است که عوض، متعلّق حقّ دیگری نباشد، مانند مال وقفی) ر وقف (، اُمّ وَلَد) ر استیلاد (و مال مورد نذر) ر نذر (.

البتّه عمومیت شرط - به معنای عدم صحّت بیع در آنچه متعلّق حقّ غیر است - مورد اشکال قرار گرفته مگر در مواردی همچون مال وقفی که تعلّق حقّ غیر به آن با بیع منافات داشته باشد. 12

ه. مقدور بودن تحویل کالا: بدین معنا که مبیع هنگام تحویل، موجود و فروشنده قدرت بر تحویل آن داشته باشد؛ از این‏رو، فروختن برده فراری که فروشنده قدرت تحویل آن را ندارد صحیح نخواهد بود13) ر برده فراری (.

و. معلوم بودن: عوض - اعم از مبیع و ثمن - باید از نظر مقدار، جنس و اوصافِ تأثیرگذار در قیمت معلوم باشد و مجهول بودن عوض در هر یک از ابعاد یادشده موجب عدم انعقاد بیع می‏شود. 14

ز. طهارت: برخی در عوضین) مبیع و ثمن (طهارت را شرط صحّت بیع دانسته‏اند. از این‏رو بیع عین نجس مانند خوک، شراب و خون و نیز متنجسِ غیر قابل تطهیر مانند روغن نجس را صحیح نمی‏دانند مگر در موارد استثنا شده همچون سگ نگهبان و برده کافر. در مقابل، گروهی صرف نجاست را مانع صحّت ندانسته و گفته‏اند: ملاک صحّت بیع، وجود منفعت حلال قابل اعتنا در عوضین نزد عقلا است. 15

اقسام: برای بیع به اعتبارات گوناگون تقسیماتی ذکر شده است.

1. به اعتبار مؤجّل) مدّت‏دار (و معجّل) حالّ و نقد (بودن مبیع و ثمن آن به چهار قسم تقسیم شده است؛ زیرا عوضین یا هر دو مؤجّل‏اند، که از آن به بیع کالی به کالی یا دین به دین) ر بیع دین به دین (تعبیر می‏شود. و یا هر دو معجّل که از آن به بیع نقد) ر بیع نقد (تعبیر می‏گردد. صورت سوم آن است که ثمن، معجّل و مثمن مؤجّل باشد که بیع سلف یا سلم نامیده می‏شود) ر بیع سلف (. صورت چهارم عکس صورت سوم است که به آن بیع نسیه) ر بیع نسیه (گفته می‏شود.

2. به اعتبار اِخبار یا عدم اخبار قیمت خرید توسط فروشنده نیز به چهار قسم تقسیم شده است؛ بدین صورت که فروشنده یا قیمت خرید را به مشتری اعلام نمی‏کند که از آن به بیع مساومه) ر بیع مساومه (تعبیر می‏شود. و یا اعلام می‏کند. درصورت

دوم یا به کمتر می‏فروشد یا به بیشتر و یا به قیمت خرید. اوّلی بیع مواضعه) ر بیع مواضعه (، دومی بیع مرابحه) ر بیع مرابحه (و سومی بیع تولیه) ر بیع تولیه (نامیده می‏شود.

دیگر اقسام: بیع به اعتبارات دیگر نیز اقسامی دارد از قبیل: بیع صرف) ر صرف (، بیع کسر مشاع) ر بیع کلّی (، بیع فضولی) ر فضولی (، بیع کلّی، بیع شخصی) ر بیع شخصی (و غیر آن.

احکام بیع: بیع به لحاظ اینکه مهم‏ترین و رایج‏ترین نوع تجارت در میان مردم است از زوایای مختلف دارای احکام بسیاری است که به اهمّ آنها اشاره می‏شود.

1. معامله سفیهانه: فروختن کالا به بیشتر یا کمتر از بهای خرید آن، به صورت نقدی یا مدّت‏دار جایز است و با آگاهی فروشنده و خریدار از این امر، معامله لازم می‏شود مگر آنکه زیادی یا کاهش به اندازه‏ای باشد که معامله نزد عقلا سفیهانه تلقّی گردد که در این صورت عقد باطل است) ر سفاهت (و در فرض جهل به این امر، خیار غبن) ر خیار غبن (ثابت خواهد بود. 16

2. اجل در بیع: اطلاق عقد به معنای عدم ذکر اجل و مدّت در آن، اقتضای حالّ و نقد بودن مبیع و بهای آن را دارد. ذکر اجل در عقد برای مبیع یا بهای آن صحیح است؛ لیکن باید معیّن باشد به‏گونه‏ای که راهی برای افزایش یا کاهش در آن وجود نداشته باشد. در غیر این صورت، معامله باطل است. 17 اجل قرار دادن برای هر دو) ثمن و مثمن (بیع دین به دین) کالی به کالی (محسوب می‏شود و معامله باطل خواهد بود. 18

3. مبیع: هرگاه مبیع در عقد، مشروط به شرط یا مقیّد به قیدی نباشد، آنچه بر حسب لغت، عرف یا شرع، لفظ - مانند لفظ خانه، مغازه و مَرکب - شامل آن می‏شود داخل در مبیع است. از این‏رو، در فروش باغ؛ زمین، درختان، راه عبور، نهر آب، همچنین دیوار و حصار باغ داخل در مبیع است. 19 در فروش خانه نیز زمین و بناهای فوقانی و تحتانی جزو آن خواهند بود مگر آنکه از نظر عرف مستقل شمرده شوند. 20 البتّه گنجهای زیر زمینی و اشیایی که متّصل به ساختمان نیستند، مانند فرش و پرده جزو مبیع به شمار نمی‏روند. 21

میوه درخت خرمایی که پس از تأبیر) ر تأبیر (فروخته شده از آنِ فروشنده است و اگر پیش از آن فروخته شود به خریدار تعلّق می‏گیرد و در غیر درخت خرما در هر حال از آنِ بایع خواهد بود مگر آنکه عرف محل، خلاف آن باشد. 22

4. تسلیم: درصورتی که مقتضای عقد، عدم تأخیر ثمن یا مبیع باشد، تسلیم عوضین بر متعاقدین واجب و امتناع هریک از تحویل گرفتن حرام است و درصورت خودداری، بنابر قول مشهور حاکم، آن دو را بر این امر اجبار می‏کند. برخی قدما گفته‏اند: درصورت امتناع هر دو از تحویل گرفتن عوض، ابتدا بایع به گرفتن وادار می‏شود23) ر اقباض (.

تحویل مبیع یا ثمن مدّت‏دار پیش از رسیدن مدّت آن واجب نیست و اگر فروشنده یا خریدار بخواهد زودتر تحویل دهد، قبول آن بر طرف دیگر واجب نیست؛ لیکن بعد از رسیدن اجل، قبول واجب می‏شود و درصورت خودداری از قبول چنانچه آن مال تلف شود از مال کسی تلف شده که تحویل نگرفته است به شرط آنکه امکان دسترسی به حاکم و تحویل مال به وی نباشد. در فرض دسترسی، مسئله اختلافی است. 24

در مبیعی همچون خانه و مغازه قبل از تحویل آن، بر فروشنده واجب است اثاث و لوازم داخل آن را که جزء مبیع به شمار نمی‏رود تخلیه کند. 25

تلف مبیع پیش از تسلیم: تلف مبیع پیش از تحویل آن به خریدار چند صورت دارد. اگر به سبب آفت آسمانی همچون صاعقه باشد از مال فروشنده تلف شده و عقد باطل است و ثمن به مشتری برگردانده می‏شود. و اگر خریدار از روی جهل به مبیع بودن، آن را تلف کند - مانند آنکه مبیع، طعام بوده و بایع آن را نزد خریدار گذارده است و او بدون علم به مبیع بودن، آن را خورده باشد - در اینکه چنین اتلافی به منزله قبض است تا از مال خریدار رفته باشد یا چنین نیست تا از مال فروشنده رفته باشد، اختلاف است.

صورت سوم، آن است که مبیع به دست بایع تلف شود. در این فرض نیز در اینکه خریدار بین فسخ معامله و گرفتن ثمن آن و بین التزام به بیع و مطالبه مثل یا قیمت مبیع، مخیّر است؛ - چنان‏که

در فرض تلف به دست اجنبی، حکم چنین است - یا تلف بایع حکم تلف به آفت آسمانی را دارد، اختلاف است. 26

اگر مبیع پیش از تحویل به خریدار به سبب رخدادی از قیمتش کاسته شود، خریدار می‏تواند معامله را فسخ کند. 27

نماء مبیع پیش از تسلیم: بنابر قول مشهور که ملکیّت را به صرف عقد محقّق می‏داند، محصول و نماء مبیع مانند میوه درخت و بچه گوسفند قبل از تسلیم نیز از آنِ مشتری است. بر این اساس اگر مبیع قبل از قبض تلف شود، پرداخت بهای کالا از عهده مشتری ساقط است لیکن نمای آن، از آنِ وی می‏باشد28) ر نماء (.

فروختن مبیع پیش از تحویل آن: فروختن مبیعِ غیر پیمانه‏ای) مکیل (و وزنی) موزون (، قبل از آنکه تحویل گرفته شود جایز است. جواز یا حرمت بیع در مبیع مکیل یا موزون اختلافی است. مشهور میان متأخّران جواز آن است. برخی عدم جواز را به طعام و برخی دیگر به بیع مرابحه اختصاص داده‏اند. بنابر قول به عدم حرمت، چنین معامله‏ای مکروه است. 29 بنابر قول به حرمت در اینکه بیع نیز باطل است یا نه اختلاف است. 30

5. اختلاف بایع و مشتری: در مبیع مکیل یا موزون اگر خریدار پس از تحویل گرفتن، مدّعی کم بودن آن باشد، درصورتی که هنگام کیل یا وزن کردن حاضر نبوده و فروشنده نیز بیّنه) ر بیّنه (نداشته باشد، بنابر مشهور با قسم، قول مشتری پذیرفته می‏شود؛ ولی درصورت حضور مشتری هنگام کیل یا وزن کردن و عدم وجود بیّنه به نفع وی، قول بایع با قسم پذیرفته می‏شود. 31

در فرض اختلاف فروشنده و خریدار در مقدار ثمن به ادّعای زیادی از سوی بایع و عدم آن از سوی مشتری، درصورت بقای مبیع، بنابر مشهور، قول بایع با قسم و درصورت تلف شدن مبیع، قول مشتری با قسم پذیرفته می‏شود. 32

اگر اختلاف دو طرف معامله در مقدار مبیع باشد - به عنوان مثال، بایع مدّعی فروختن یک پیراهن به یک درهم و مشتری مدّعی خریدن دو پیراهن به یک درهم باشد - قول بایع با قسم مقدّم می‏شود؛

ولی اگر اختلاف در تعیین مبیع باشد - مثلاً بایع مدّعی فلان پیراهن و مشتری مدّعی پیراهنی دیگر باشد - هر یک بر نفی ادّعای دیگری قسم می‏خورد و در نتیجه عقد باطل و ثمن به مشتری و مبیع به بایع برگردانده می‏شود. 33

اگر موضوع اختلاف، شرایط صحّت عقد یا عوضین باشد - مانند آنکه بایع بگوید ثمن، سرکه؛ و خریدار بگوید شراب بوده است - قول مدّعیِ صحّت با قسم پذیرفته می‏شود. 34

6. شرط در عقد بیع: چیزی می‏تواند در عقد بیع شرط قرار گیرد که قدرت بر وفای آن وجود داشته و از غرض صحیح عقلایی برخوردار باشد و نیز مخالف با کتاب و سنّت و منافی با مقتضای ماهیّت عقد نباشد؛ خواه به صراحت در ضمن عقد ذکر شود یا به طور ضمنی مانند آنکه قرینه عرفی دالّ بر آن باشد. 35

در عقد بیع اگر شرطِ صحیح ذکر شود وفای به آن واجب است. 36 ولی اگر شرطِ فاسد ذکر شود در اینکه موجب بطلان عقد نیز خواهد شد یا نه، اختلاف است. 37

7. فسخ بیع: همان‏گونه که در آغاز مقاله یادآور شدیم، بیع، عقد لازم است و فسخ آن جایز نیست؛ لیکن فسخ آن به اقاله) ر اقاله (یا اِعمال خیار در موارد ثبوت خیار جایز خواهد بود) ر خیار (.

8. خیار در بیع: خیار حقّی است که برای بایع، مشتری، هردو و یا شخص ثالث جعل شده و اِعمال آن موجب فسخ معامله می‏شود. خیار انواع مختلفی دارد همچون خیار مجلس) ر خیار مجلس (، خیار حیوان) ر خیار حیوان (، خیار شرط) ر خیار شرط (و خیار اشتراط) ر خیار اشتراط (.

) ر تجارت () ر کسب (

1. جواهر الکلام 4. 2 210 - 203 /22؛ وسائل الشیعة 3 17 - 11 /17. بقره/ 4 275. جواهر الکلام 260. 6 256 - 244. 5 210 /22 و 334. 8 267 - 265. 7 272 و 11 345 - 343. 10 338 - 337. 9 338. کتاب المکاسب9 - 8 /3؛ منهاج‏الصالحین) خوئی (23 /2؛ مهذب الاحکام 8 - 7 /17؛ فقه الصادق 12 209 - 199 /15. جواهر الکلام 357 - 356 /22؛ کتاب المکاسب 13 31 - 29 /4. جواهر الکلام 384 /22 و 8. 15 406 - 405. 14 393؛ کتاب المکاسب 16 33 /1. جواهر الکلام 203 - 198. 35 194. 34 189. 33 184. 32 177 - 175. 31 170 - 164. 30 167 - 164. 29 160. 28 159 - 158. 27 158 - 157. 26 162. 25 119-114. 24 147-144. 23

139 -136. 22 131. 21 130. 20 130 - 129 /23. 19 346 /24. 18 100 - 98. 17 120 /23؛ منهاج الصالحین) خوئی (42 /2؛ مهذب الاحکام 36 226 - 219 /17. منهاج الصالحین) خوئی (37 41 /2. جواهر الکلام 216 - 210 /23.

منابع

  1. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (ع) جلد 2 : صفحه 163

اصطلاح‌نامه

مترادفات

از واژه «بیع ( فقه )» بجای واژه‌های زیر استفاده کنید:

بیع و شراء، خرید و فروش، داد و ستد، عقد بیع ( قرارداد )، مبایعه

اعم

عقد لازم ( فقه )

اخص

بیع آشامیدنیها، بیع آلات جنگی، بیع آلات غیر مشروع، بیع آلات مشترک، بیع اختباری، بیع استرسال، بیع اعضای انسان، بیع اقاله، بیع اکراهی، بیع انجیل، بیع اوراق بهادار، بیع با بی مبالات، بیع با ثمن شناور، بیع با دراویش، بیع با ظرف، بیع بدون حضور مبیع، بیع بدون قبض عوضان، بیع بر بیع، بیع بعض نصیب، بیع به دو ثمن، بیع به دو مدت، بیع به کافر، بیع به کمتر از قیمت، بیع به نصف دینار، بیع بوی خوش در احرام، بیع پادزهر، بیع پرده کعبه، بیع پروانه کسب، بیع تعلیقی، بیع تمام نصیب، بیع تنجیزی، بیع توابع وقف، بیع تولیت ( فقه )، بیع ثمن، بیع جراید حاوی اسماء متبرکه، بیع جهاز قربانی، بیع حاضر برای بادیه نشین، بیع حرام، بیع حریم، بیع حلال، بیع خشمگین، بیع خوردنی، بیع خیار ( اعم )، بیع در تاریکی، بیع در روز جمعه، بیع در مسجد، بیع دَین، بیع رقبی، بیع زمانی، بیع سببی، بیع سنین، بیع سهام شرکت ها، بیع شرط ( فقه )، بیع شرعی، بیع شرکا با عقد متعدد، بیع شرکا با یک عقد، بیع شرکای شفعه، بیع شفیع، بیع شکوفه نخل، بیع صاع از صبره، بیع صدقه، بیع صور، بیع صوری، بیع ضمنی، بیع عاجز از نطق، بیع عبد ( مبیع )، بیع عرفی، بیع عقار، بیع عمده، بیع عمری، بیع عین مستاجره، بیع عینَه، بیع غرری، بیع غنیمت جنگی، بیع غیر قاصد، بیع غیر ما یحتاج، بیع غیر مخمس، بیع غیر موزون، بیع فاسد شدنی، بیع فرزند اسیر، بیع فلزات، بیع فیلمهای مبتذل، بیع قاضی، بیع قبل قبض، بیع قرآن، بیع قولنامهای، بیع کالا به کالا، بیع کتاب حاوی عکس مبتذل، بیع کتان، بیع کتب ضاله، بیع گِل، بیع لباس، بیع لوازم تزیین، بیع مؤامره، بیع ما لیس عنده، بیع ما یحتاج، بیع مال، بیع مباشری، بیع مبیع، بیع متجانسین، بیع متزلزل ( مقابل مستقر )، بیع متنجس، بیع محاباتی، بیع محتکر، بیع محجور علیه، بیع محرمات، بیع مدعی وکالت، بیع مدفوع، بیع مردار، بیع مردد بین افراد، بیع مزایده، بیع مسببی، بیع مستعار، بیع مستقر، بیع مستقل، بیع مسروق، بیع مسکر، بیع مشاع ( فقه )، بیع مشترکات، بیع مشفوع، بیع معاطاتی ( فقه )، بیع معتکف، بیع معدود، بیع معیوب، بیع مغشوش، بیع ملک غیر طلق، بیع منی، بیع مواد مخدر، بیع موصی به، بیع موقت، بیع نباتات، بیع نجاسات، بیع نسیه ( فقه )، بیع هبه، بیع هنگام نماز جمعه، بیع و سلف، بیع یکی از شرکا، خرید، خرید اعتباری اوراق بهادار، دو بیع در یک بیع
به لحاظ اتحاد اجزاء:
بیع متساوی الاجزاء، بیع مختلف الاجزاء
به لحاظ اخبار به قیمت خرید:
بیع مرابحه ( فقه )، بیع مساومه، بیع مواضعه ( فقه )
به لحاظ اختبار مبیع:
بیع بدون امتحان، بیع بوییدنی، بیع چشیدنی، بیع رنگ
به لحاظ اضطرارواختیار:
بیع اختیاری، بیع اضطراری
به لحاظ انتفاع:
بیع بدون منافع، بیع دارای منافع
به لحاظ تجانس عوضین:
بیع غیر متجانس
به لحاظ تر و خشک:
بیع جنس تر، بیع جنس خشک
به لحاظ جنس:
فروش
به لحاظ حریت:
بیع حرّ، بیع حرّه، بیع کنیز
به لحاظ ربا:
بیع ربوی ( فقه )، بیع غیر ربا
به لحاظ صحت و فساد:
بیع صحیح، بیع فاسد
به لحاظ عینیت مبیع:
بیع حق، بیع عمل، بیع عین، بیع منافع
به لحاظ فلز بودن مبیع:
بیع سرب
به لحاظ کیفیت تعیین عوضین:
بیع بدون مشاهده، بیع بدون وصف، بیع به مشاهده، بیع تخمینی
به لحاظ کیلی بودن مبیع:
بیع شخصی، بیع کلی
به لحاظ لفظ:
بیع عقدی
به لحاظ مالک:
بیع غیر مالک، بیع مالک
به لحاظ مبیع:
بیع غیر مکیل
به لحاظ مصادیق:
بیع ادرار، بیع جسد، بیع حصاة، بیع حیوان ( فقه )، بیع خاک، بیع خون، بیع روغن، بیع زرع، بیع زمین، بیع سمّ، بیع سنگ، بیع فضولات انسان، بیع کفن، بیع مصنوع از دو جنس، بیع موی سر زن، بیع هیزم
به لحاظ مکیل و موزون:
بیع مکیل، بیع موزون
به لحاظ نذر:
بیع منذور
به لحاظ نقدونسیه:
بیع بدون تطابق ایجاب و قبول، بیع بدون ذکر مقدار، بیع خرمن، بیع فضولی ( عام )، بیع متعذر التسلیم، بیع مجهول، بیع مغصوب، بیع نقد ( فقه )

وابسته

آداب بیع، اجازه بیع، اجازه دهنده بیع، احکام بیع، ارشاد در بیع، ارکان بیع، استصناع، اشتراط در بیع، اشهاد بر بیع، اقاله بیع، اقباض در بیع، انفساخ بیع، ایجاب خریدار، بطلان بیع، بیمه ضمن بیع، بینه بیع، پشیمانی در بیع و شراء، تسامح در فروش، تصرف در مبیع، تعلیق بیع، تنجیز بیع، ثمن ( فقه )، حیله در ربا با تعدد بیع، خریدار ( فقه )، خلاف در بیع، خیار در بیع، خیارات ( فقه )، دعوی در بیع، ربا ( فقه )، رد بیع، رضایت شفیع به بیع، شرایط بیع ( فقه )، شفعه در بیع، شهادت به بیع، صلح در بیع، ضمان در بیع، غش در بیع، فروشنده ( فقه )، فسخ بیع ( فقه )، قاعده کل ما جاز بیعه جاز رهنه، قاعده ما یصح بیعه یصح اجارته، قبض در بیع، قبول بیع، قرارداد اختیار معامله، قسم بر بیع، قسم در بیع، لزوم بیع، مبیع ( فقه )، مشورت در بیع، نماء مبیع، وکالت در بیع، وکیل بیع

نمایه‌های موضوعی

جستجوی محتوای اطلاعاتی منابع به منظور دستیابی کاربران به موضوع مورد نظر از بین سایر موضوعات، از طریق واژگان کنترل شده(اصطلاح‌نامه).

برای دسترسی به نمایه‌های شامل واژه بیع ( فقه ) به زیرصفحه بیع ( فقه )/نمایه‌های موضوعی مراجعه کنید. == منابع ==magshow.php?kind=229index.php?catid=50

  • الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة جلد 18 : صفحه 348
  • الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة جلد 3 : صفحه 221
  • القواعد و الفوائد جلد 2 : صفحه 266
  • الموسوعة الفقهیة (الکویتیة) جلد 9 : صفحه 5
  • تبصرة المتعلمین : صفحه 115
  • تحریرالوسیله جلد 1 : صفحه 504
  • جواهرالکلام فی شرح الشرایع الاسلام جلد 22 : صفحه 203، 208
  • ریاض المسائل جلد 5 : صفحه 56
  • سلسلة الینابیع الفقهیة جلد 13 : صفحه 23، 45، 55، 61، 86، 108، 136، 195، 223، 243
  • سلسلة الینابیع الفقهیة جلد 14 : صفحه 289، 415، 451، 470، 501، 558
  • سلسلة الینابیع الفقهیة جلد 35 : صفحه 149، 301، 337، 353
  • شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام جلد 4 : صفحه 137
  • فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (ع) جلد 2 : صفحه 163
  • فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (ع) جلد 3 : صفحه 453
  • فقه الامام جعفرالصادق جلد 3 : صفحه 22
  • کتاب السرائرالحاوی لتحریرالفتاوی جلد 2 : صفحه 241
  • کتاب المکاسب جلد 3 : صفحه 7
  • مبسوط در ترمینولوژی حقوق جلد 3 : صفحه 1809
  • مجمع الفائدة و البرهان جلد 8 : صفحه (138-139)
  • مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام جلد 3 : صفحه 144
  • مهذب الاحکام جلد 16 : صفحه 200، 211، 214
  • نهایة الافکار جلد 1 : صفحه 98