الفاظ فتوا
از دانشنامه علوم اسلامی
ردهها
اصطلاحنامه
اعم
اخص
- احوط، احوط اقوی، اشبه، اشکال دارد، اصح، اظهر، اقرب ( فقه )، اقوی، اولی، بعید است، بعید نیست، حرام است، خالی از قوت نیست، خالی از وجه نیست، ظاهر چنین است، قریب ( فقه )، قوی ( فقه )، لا اشکال، لا بأ س، لازم است، مباح است، مجزی است، محکوم به... است، محل اشکال است، محل تأمل است، مستحب است، مکروه است، مورد اشکال است، واجب است لیکن با اشکال، واجب است لیکن با تأمل، واحب است