نقض مهادنه
از دانشنامه علوم اسلامی
بر روی "◄" کلیک کنید)
توضیح مفهومی
نقض مهادنه : لغو پیمان صلح با کفّار توسط یکی از طرفین عقد مهادنه ـ امام، نائب امام یا کفار ـ
نقض پیمان صلح با کفار، چند فرع دارد.
الف: نقض مهادنه توسط امام؛
فقهای شیعه [۱] معتقدند در صورت وفای کفار به عهد و پیمان خود، نقض پیمان صلح از طرف امام جایز نیست و امام نیز باید به عهد خود وفا نماید.
دلیل:
1ـ « اوفوا بالعقود؛ به پیمانها (و قراردادها) وفا کنید. مائده [۲] آیه 1»؛
2ـ « و اتمّوا الیهم عهدهم الی مدتهم؛ پیمان آنها را تا پایان مدتشان محترم بشمرید. توبه (9) آیه 4 »؛
3ـ « فما استقاموا لکم فاستقیموا الهم؛ تا زمانی که در برابر شما وفادار باشند، شما نیز وفاداری کنید. توبه (9) آیه 7»؛
4ـ حدیث پیامبر (ص) که فرمود: « من کان بینه و بین قوم عهد فلا یشدّ؛ هر کس که پیمانی را با قومی بسته است نباید آن را بگسلد »؛ [۳]
5ـ ادعای بلا خلاف. [۴]
لیکن در صورت خوف خیانت از ناحیه کفار، امام میتواند پیمان را نقض کند، و مقصود از خوف، تنها ترس قلبی نیست بلکه مراد، ترسی است که قرائن خارجی بر آن دلالت داشته باشد، البته باید توجه داشت که نقض مهادنه و جنگ با آنها، باید بعد از اعلام این امر به کافران باشد.
دلیل این مطلب عبارت است از:
1ـ آیه 58 سوره انفال که میفرماید: « و امّا تخافن من قوم خیانة فانبذ الیهم علی سواء انّ اللّه لا یحب الخائنین؛ و هرگاه (با ظهور نشانههایی، ) از خیانت گروهی بیم داشته باشی (که عهد خود را شکسته، حمله غافلگیرانه کنند) ، بطور عادلانه به آنها اعلام کن که پیمانشان لغو شده است؛ زیرا خداوند، خائنان را دوست نمیدارد »؛
2ـ حکم عقل و عرف؛ زیرا نقض پیمان و باز گشت به حالت جنگ، صرفاً بر اثر ترسهای خیالی و ناشی از تهمت، بیشتر پیمانهای صلح را لغو و بیهوده میسازد [۵] .
ب: نقض مهادنه توسط نائب امام:
اگر نائب امام به صورت فاسد، پیمان صلحی را امضا نماید، کسانی که بعد از او میآیند، میتوانند آن را نقض نمایند. امّا بعضی از شافعیّه معقتدند اگر فساد آن به خاطر اجتهاد نائب امام باشد، فسخ آن جایز نیست. [۶]
ج: جواز نقض مهادنه فاسد به خاطر زیادی مدت. (6) (اعلام عدم تعهد مسلمانان به پیمان صلح با کفار به دلیل پیمان شکنی آنها)
این واژه که از آیه 58 سوره انفال « فانبذ الیهم علی سواء؛ بطور عادلانه به آنها اعلام کن که پیمانشان لغو شده است. » گرفته شده، به معنای افکندن و انداختن است و مراد از نبذ عهد مهادنه، این است که به دشمن اعلام شود که به دلیل پیمان شکنی آنان، از این پس میان آنان و مسلمانان، پیمانی وجود ندارد. بنابراین نبذ عهد به معنای نقض عهد نیست بلکه با توجه به معنای لغوی، به معنای انداختن عهد دشمن به سوی او است، زیرا با این کار به دشمن اعلام میشود که دیگر، پیمانی میان مسلمانان و آنان بر جای نیست. [۷]
طبق اعتقاد فقهای شیعه، در صورتی که امام به هر دلیلی، تصمیم به نقض مهادنه داشته باشد باید قبل از نقض، آن را به کافران اعلام کند. [۸]
پانوشت
- ↑ تذکرة الفقهاء (ط ج) جلد 9 : صفحه 366
- ↑ تذکرة الفقهاء (ط ج) جلد 9 : صفحه 373
- ↑ تذکرة الفقهاء (ط ج) جلد 9 : صفحه 377
- ↑ تذکرة الفقهاء (ط ج) جلد 9 : صفحه 377
- ↑ مجله فقه اهل بیت جلد 11،12 : صفحه 114
- ↑ تذکرة الفقهاء (ط ج) جلد 9 : صفحه 373
- ↑ تذکرة الفقهاء (ط ج) جلد 9 : صفحه 366
- ↑ تذکرة الفقهاء (ط ج) جلد 9 : صفحه 377
منابع
- قواعدالاحکام جلد 1 : صفحه 517
- جواهرالکلام فی شرح الشرایع الاسلام جلد 21 : صفحه 294
- جامع المقاصد فی شرح القواعد جلد 3 : صفحه 471
اصطلاحنامه
مترادفات
از واژه «نقض مهادنه» بجای واژههای زیر استفاده کنید:
اعم
اخص
وابسته
- توبه ناقض مهادنه، جهاد با ناقض مهادنه، رد مهادنین، شبیخون بر ناقض مهادنه، شرط ضمن عقد مهادنه، شک در نقض مهادنه، مهادنه
منابع
- الموسوعة الفقهیة (الکویتیة) جلد 16 : صفحه 151
- الموسوعة الفقهیة (الکویتیة) جلد 41 : صفحه 151
- تذکرة الفقهاء (ط ج) جلد 9 : صفحه 9، 366، 373، 377
- جامع المقاصد فی شرح القواعد جلد 3 : صفحه 471
- جواهرالکلام فی شرح الشرایع الاسلام جلد 21 : صفحه 294
- قواعدالاحکام جلد 1 : صفحه 517
- مجله فقه اهل بیت جلد 11،12 : صفحه 114