تفویض ( واگذاری کار )
از دانشنامه علوم اسلامی
بر روی "◄" کلیک کنید)
توضیح مفهومی
تفویض
تَفویض: واگذار کردن امری به دیگری1/ اعتقاد به استقلال بنده در اعمال بدون دخالت مشیّت الهی، مقابل جبر.
از تفویض به معنای نخست در فقه گاه با عناوینی دیگر همچون وکالت و وصایت تعبیر شده و از آن در بابهای وکالت، وقف، وصیّت، نکاح، طلاق و قضاء سخن رفته است.
وکالت: حقیقت وکالت نوعی تفویض کار به دیگری است که وکیل از جانب موکِّل عهدهدار آن میشود2) ر وکالت (.
وصایت: وصایت نیز نوعی دیگر از تفویض است که وصیّ بر اساس آن عهدهدار امور وصیّت کننده) موصی (پس از مرگ وی میشود3) ر وصایت (
قرعه: قرعه نیز نوعی تفویض امر به خداوند است که برای حلّ و فصل نزاعها و اختلافات به آن رجوع میشود. 4) ر قرعه (.
تفویض امور به خداوند: بر بنده واجب است امور خود را به خدای متعال تفویض کند و بر او توکّل) ر توکّل (نماید. در روایات متعدّد بر این مطلب سفارش و تأکید شده است. 5
تفویض بُضْع: تفویض بُضع) ر بضع (بدین معنا است که در عقد ازدواج دائم مهر ذکر نگردد، مانند آنکه زن خطاب به مرد بگوید »زَوَّجْتُکَ نَفْسِی«) خودم را به زنی تو درآوردم (و مرد بگوید »قَبِلْتُ«) پذیرفتم (. چنین عقدی جایز و مشروع است. 6 در این صورت اگر مرد قبل از دخول، زن را طلاق دهد باید به اقتضای تمکّن مالی خویش مبلغی به عنوان مُتعه به زن بپردازد) ر متعه (و اگر پس از دخول، طلاق دهد باید مهر المثل بپردازد و چنانچه یکی از آن دو پیش از دخول بمیرد، چیزی برعهده مرد نخواهد بود7) ر مهر (. مراد از تفویض بُضع اهمال ذکر مهر است نه واگذاری امر آن به دیگری. 8
تفویض مهر: مراد آن است که مهر به اجمال در عقد ذکر میگردد، لیکن تعیین مقدار آن به یکی از زوجین واگذار میشود. آن فرد اگر مرد باشد میتواند هر مقداری را که میخواهد مهر قرار دهد و اگر زن باشد تنها تا سقف مهرالسّنّه) پانصد درهم (میتواند مقدار مهر را تعیین کند نه بیشتر از آن. به چنین زنی »مفوّضة المهر« گفته میشود. 9
تفویض طلاق: مراد آن است که مرد همسر خود را بین طلاق و بقا بر پیوند زناشویی مخیّر بگذارد که هرگاه خودش را به قصد طلاق برگزیند طلاق واقع شود. در صحّت این نوع طلاق اختلاف است. مشهور آن را صحیح نمیدانند. 10
تفویض طلاق گاه به معنای توکیل است؛ بدین معنا که مرد، زن را وکیل میکند که هر وقت بخواهد میتواند از طرف مرد، خود را طلاق دهد. صحّت طلاق در این صورت نیز اختلافی است. 11
تفویض منصب: شرط ثبوت ولایت برای قاضی، تفویض و اعطای منصب قضاوت به او از سوی امام علیه السّلام یا نایب او است. 12 متولّی وقف اگر غیر واقف باشد، در صورت ناتوانی از تصدّی وقف، نمیتواند منصب تولیت را به دیگری تفویض کند مگر آنکه واقف چنین حقّی برای او قرار داده باشد. 13
از تفویض به معنای دوم در باب طهارت سخن گفته شده است.
اعتقاد به تفویض، شرک و کفر است؛ لیکن در اینکه معتقد به آن در هر صورت کافر و نجس است یا تنها در صورتی که به لوازم آن - همچون سلب قدرت از خداوند متعال نسبت به اعمال بندگان و شریک قرار دادن بنده با خداوند در اِعمال قدرت و سلطنت - معتقد باشد، اختلاف است. نظر اکثر فقها قول دوم است. 14
1. جواهرالکلام3 347 /27. 2 49 /31. قواعد الاحکام 4 562 /2. مستمسک العروة 5 103 /14. وسائل الشیعة 6 212 /15. جواهر الکلام 13 23 /40. 12 24. 11 68 - 67 /32. 10 68 - 66. 9 49. 8 51. 7 49 /31. تحریر الوسیلة 14 84 /2. مستمسک العروة 389 /1؛ التنقیح) الطهارة (79 /2؛ مهذب الاحکام 387 /1.
منابع
- فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (ع) جلد 2 : صفحه 566
اصطلاحنامه
مترادفات
از واژه «تفویض ( واگذاری کار )» بجای واژههای زیر استفاده کنید:
اعم
اخص
- به لحاظ متعلق:
- تفویض تولیت وقف ( فقه )، تفویض خیار مجلس، تفویض طلاق، تفویض نکاح
- به لحاظ نوع:
- تولیه ( واگذاری کار به دیگری )، قرعه ( فقه )، وصیت ( فقه )، وکالت ( فقه )