قصه قوم یونس علیه السلام
از دانشنامه علوم اسلامی
توضیح مفهومی
قصه قوم یونس علیه السلام : سرگذشت قوم یونس پیامبر (ع)
قرآن کریم بسیار کوتاه و گذرا ضمن بیان داستان حضرت یونس (ع) به قصه قوم یونس (ع) اشاره کرده است. در مجموع چنین استفاده میشود که او از قوم خویش خشمگین و ناراضی بود: «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا» (انبیا// 87) ، و رفتار قوم، ایشان را بسیار بیتاب کرد؛ تا آنجا که قوم خود را رها کرد و به جانب دریا (احتمالاً دریای مدیترانه) روآورد.
در ~قاموس کتاب مقدس~ آمده است: «خداوند وی را مأمور کرد تا ضد نینوا نبوت کند… آن حضرت بسیار کوشید از این مأموریت استعفا دهد. بنابراین از «یافا» به کشتی سوار شد و به قصد «ترشیش» حرکت کرد که حتیالامکان به طرف دیگر فرار کند…؛ اما به طوفان عظیمی مبتلا و به حسب خواهش خودش به دریا انداخته شد و اعجازاً ماهی عظیمی وی را ببلعید…. پس از سه روز، ماهی وی را به ساحلی افکند که احتمال دارد به «صیدون» نزدیک بوده است. ثانیاً خطاب رسید برخیز و به نینوا برو! فوراً اطاعت کرد… ».
بر اساس قصص اسلامی، حضرت یونس (ع) زمانی که دید مردم نینوا سخنان وی را نمیپذیرند و همچنان به بتپرستی و گمراهی خود ادامه میدهند، خشمگین شد و در کشتی نشست تا از آن قوم گمراه دور شود.
قصهنویسان طبق کتاب یونس- که در مجموعه تورات موجود است- گفتهاند: چون نشانههای عذاب پدیدار شد، پادشاه نینوا پلاس پوشید و دستور داد کودکان و بچههای حیوانات را از مادرانشان جدا کردند. نینوا یکپارچه گریه و زاری شد. خدای تعالی بر آنان ترحم و بلا را از ایشان دور کرد. یونس (ع) از اینکه انذارش را بینتیجه دید، رنجیدهخاطر شد و از شهر نینوا بیرون رفت و در بیابان به انتظار وقوع حوادث نشست.
نویسنده کتاب ~اعلام القرآن~ در باره کلمه «ذوالنون» احتمال میدهد به معنای «صاحب نینوا» باشد.
منابع
- اعلام القرآن : صفحه 687
- قاموس کتاب مقدس : صفحه 976
- قاموس قرآن جلد 7 : صفحه 275
- دراسات تاریخیة من القرآن الکریم جلد 4 : صفحه 175