عملکردها

سواره

از دانشنامه علوم اسلامی

رده‌ها
(برای دیدن زیررده‌ها
بر روی "◄" کلیک کنید)

توضیح مفهومی

سواره‏

سواره مقابل پیاده.


از آن در بابهای طهارت، صلات، خمس، حج، جهاد، صلح، عاریه، نذر و دیات سخن گفته‏‌اند.

طهارت: سواره‏ای که برای او پایین آمدن از مرکب دشوار است، به قول برخی، مستحب است قبل از سوار شدن ادرار کند. 1

تشییع جنازه درحال سواره مکروه است. 2

صلات: مستحب است سواره بر پیاده، اسب سوار بر قاطر سوار و آن دو بر الاغ سوار سلام کنند. 3

اذان گفتن در حال سواره مکروه است. 4

چنانچه سواره، آیه سجده واجب را تلاوت کند و یا بدان گوش فرا دهد، جایز است برمرکب سجده نماید و



544

با عدم امکان، واجب است از مرکب فرود آمده و بر زمین سجده کند و در صورت عدم امکان آن نیز، باید با اشاره سجده کند. 5

نمازگزاری که در نماز واجب از ایستادن ناتوان است، و امر دایر بین سواره نماز گزاردن و پیاده گزاردن آن باشد، در اینکه پیاده نماز خواندن بر سواره خواندن مقدم است یا شخص مخیر بین آن دو است، اختلاف میباشد. برخی احتیاط وجوبی را در گزاردن نماز به هر دو حالت دانسته‏‌اند. 6

در اینکه خواندن نماز واجب بر وسیله سواری بدون ضرورت، با امکان به جا آوردن رکوع، سجود و دیگر واجبات آن، صحیح است یا نه، اختلاف میباشد. قول دوم منسوب به مشهور است. 7

از برخی قدما قول به صحّت خواندن نماز آیات بر مَرکب بدون ضرورت نقل شده است؛ هرچند به جا آوردن بعضی واجبات آن، همچون استقرار ممکن نباشد. 8

خمس: وسیله نقلیه‏ای که کاربری آن سواری است و نه کسب و تجارت، جزء مئونه (---> مئونه) به شمار میرود و خمس بدان تعلق نمیگیرد؛ لیکن در تعلق خمس به وسیله نقلیه‏ای که جهت کسب و کار از آن استفاده میشود اختلاف است 9 (---> رأس المال) .

حج: گفتن بسم اللَّه و الحمد للَّه‏و شکر خدا کردن هنگام سوار شدن بر مرکب مستحب است. 10

به قول مشهور، پیاده حج گزاردن، به قصد خشوع و خضوع و تحمل مشقت بیشتر به منظور نیل به ثواب و قرب الهی، از سواره گزاردن آن افضل است؛ لیکن اگر پیاده رفتن با هدف صرفه جویی در هزینه باشد، با داشتن توانایی مالی، سواره رفتن افضل است. 11

برای محرم، تلبیه گفتن هنگام سوار شدن و نیز هنگام ملاقات با سواره مستحب است؛ 12 چنان که برای مُحرمی که از راه مدینه سواره به حج آمده؛ بلند کردن صدا به تلبیه (---> تلبیه) هنگام رسیدن به وادی بیداء (---> بیداء) مستحب میباشد. 13



545

سواره طواف کردن بنابر قول مشهور، مکروه است؛ 14 لیکن بدون عذر، سواره سعی کردن جایز میباشد؛ هرچند پیاده افضل است. هروله (---> هروله) بر سواره نیز مستحب است؛ بدین صورت که در حدّ فاصل بین مناره و بازار عطاران، مرکبش را کمی تند براند. 15

مستحب است وقوف به عرفات، ایستاده انجام شود و نشسته یا سواره وقوف کردن مکروه است. همچنین ایستاده دعا خواندن، افضل از نشسته یا سواره خواندن است. 16

هنگامی که حاجی در مسیر منی به وادی محسّر میرسد، مستحب است به مقدار صد گام یا صد ذراع (---> ذراع) یا تا گذر از آن، با شتاب حرکت کند و در صورت سواره بودن، مرکب خود را تندتر براند. 17

به قول برخی، سواره رمی جمرات کردن، افضل از پیاده است. 18

جهاد: بنابر قول مشهور، سواره از غنایم جنگی دو سهم دارد؛ یکی به جهت خود و دیگری به جهت مرکبش. از برخی قدما برای سواره سه سهم نقل شده است. 19

صلح: در صورت اختلاف فرد سوار بر مرکب با در دست دارنده افسار آن در مالکیت مرکب، بدون داشتن بیّنه (---> بیّنه) در اینکه به نفع سواره حکم میشود یا آنکه هر دو یکسان در ملکیت آن شریک خواهند بود، اختلاف است. 20

عاریه: هرگاه فرد سوار بر مرکب مدعی عاریه گرفتن و مالک، مدعی اجاره دادن آن باشد، در اینکه قول سواره با قسم مقدم بر قول مالک است یا عکس آن، اختلاف است. بنابر قول دوم، با قسم خوردن مالک، اجرة المثل (---> اجرت) بر عهده سواره ثابت میشود. البته این در فرضی است که اختلاف پس از استفاده از مرکب توسط سواره پدید آید؛ وگرنه در صورت بروز آن پس از عقد و قبل از استفاده، قول سواره مقدم خواهد بود. 21

نذر: کسی که نذر کرده پیاده حج بگزارد، لیکن بدون عذر سواره گزارده، در صورتی که نذرش معین و مقید به آن سال نباشد باید حج را اعاده کند.



546

اگر در فرض یاد شده بعض راه را سواره بپیماید، در اینکه حکم صورت پیشین را دارد یا اینکه حج را اعاده میکند و آن مقدار راه را که سواره رفته، پیاده میرود تا با ترکیب این دو، وفا به نذر تحقق یابد، اختلاف است.

اما اگر نذر، معین و مقید به آن سال باشد، در اینکه در این صورت نیز اعاده لازم است یا نه، بلکه کفاره تخلف از نذر بر عهده‏اش میآید، مسئله اختلافی است.

اگر در فرض یاد شده، سواره رفتن به حج، از روی عذر و ناتوانی از پیاده روی باشد، در وجوب یا استحباب همراه آوردن شتر برای قربانی، اختلاف است.

کسی که نذر کرده سواره حج بگزارد؛ لیکن پیاده گزارده است، از نذر خود تخلف کرده و کفّاره بر عهده‏اش ثابت میگردد. 22

دیات: سواره ضامن خساراتی است که حیوان با دستهایش پدید آورده است. بسیاری او را ضامن خساراتی دانسته‏‌اند که با سرش نیز پدید آورده است. برخی، حکم جنایت با پاها را همچون جنایت با دستها دانسته‏‌اند (---> جنایت) . اگر سواره دو نفر باشند، هر دو یکسان، ضامن خواهند بود. 23


1. العروة الوثقی 1/ 329

2. جواهر الکلام 4/ 265

3. 11/ 118؛ العروة الوثقی 3/ 26

4. جامع عباسی/ 40

5. مفتاح الکرامة 4/ 812؛ جواهرالکلام 10/ 230

6. العروة الوثقی 2/ 486

7. جواهر الکلام 7/ 429- 430

8. مختلف الشیعة 2/ 291- 292

9. مجمع المسائل 1/ 289- 290

10. العروة الوثقی 4/ 328

11. جواهر الکلام 17/ 310- 312

12. العروة الوثقی 4/ 668

13. مستند الشیعة 11/ 320

14. مختلف الشیعة 4/ 210

15. جواهر الکلام 19/ 423- 424

16. جواهرالکلام 19/ 58- 59

17. مستند الشیعة 12/ 280- 281

18. المبسوط 1/ 369؛ کتاب السرائر 1/ 591؛ مختلف الشیعة 4/ 262

19. جواهر الکلام 21/ 201

20. الخلاف 3/ 296- 297؛ المبسوط 2/ 296- 297؛ العروة الوثقی (تکملة) 3/ 165

21. جواهر الکلام 27/ 195- 198

22. 17/ 351- 356 و 35/ 383- 386

23. 43/ 135- 141.

منابع

  1. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (ع) جلد 4 : صفحه 543

اصطلاح‌نامه

مترادفات

از واژه «سواره» بجای واژه‌های زیر استفاده کنید:

راکب

اعم

انسان ( فقه )

اخص

اسب سوار، الاغ سوار، سواره سرگردان، شتر سوار، فیل سوار، قاطر سوار، گاو سوار

وابسته

اذان سواره، اشتراط در مسابقه، اقامه سواره، پیاده، تشییع جنازه سواره، تعیین سواره مسابقه، حج سواره، دعوی سواره با قابض لجام، دعوی سواره و مالک چارپا، دوران بین نماز سواره و پیاده، رضخ به سواره، سعی سواره، سفر سواره، سلام سواره بر پیاده، سواری، طواف سواره، مرگ سواره حیوان، نذر پیاده، نفل به سواره، نماز سواره

نمایه‌های موضوعی

جستجوی محتوای اطلاعاتی منابع به منظور دستیابی کاربران به موضوع مورد نظر از بین سایر موضوعات، از طریق واژگان کنترل شده(اصطلاح‌نامه).

برای دسترسی به نمایه‌های شامل واژه سواره به زیرصفحه سواره/نمایه‌های موضوعی مراجعه کنید.

منابع

  • المبسوط فی فقه الامامیة جلد 1 : صفحه 95
  • جواهرالکلام فی شرح الشرایع الاسلام جلد 9 : صفحه 60
  • فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (ع) جلد 4 : صفحه 543
  • کتاب السرائرالحاوی لتحریرالفتاوی جلد 1 : صفحه 211