عملکردها

حبط و تکفیر

از دانشنامه علوم اسلامی

توضیح مفهومی

حبط و تکفیر : بی‌تأثیر شدن عمل خیر به سبب گناه، و پوشاندن گناه با کار نیک

یکی از مباحث قرآنی، مسأله حبط و تکفیر اعمال است. تکفیر، از ریشه «کفر» به معنای پوشاندن چیزی است. و در اصطلاح بدان معناست که برخی از گناهان انسان به واسطه برخی از کارهای نیک و طاعت‌ها پوشیده شده و از بین می‌رود؛ چنان که خداوند سبحان فرموده است: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ» (هود// 114) .

موارد استعمال حبط متعدد است: 1ـ درد و تورم شکم چهارپایان بر اثر خوردن زیاد که در صورت رفع نشدن، به مرگ حیوان می‌انجامد؛ 2ـ مطلق تورم؛ 3ـ فاسد شدن و ضایع شدن عمل یا ثواب آن؛ 4ـ هدر رفتن خون مقتول؛ 5ـ بی‌آب شدن چاه آب.

از بررسی موارد استعمال واژه حبط، چند نکته استنباط می‌شود:

1ـ حبط شی‌ء بیشتر با فاسد شدن و از بین رفتن سلامت آن حاصل می‌شود، زیرا در سه مورد اول وجع، انتفاخ، ورم و فساد جزء معنای واژه مورد بحث، قرار داده شده است. 2ـ فایده مورد انتظار از شی‌ء حبط شده، به‌دست نمی‌آید. 3ـ حبط شی‌ء مستلزم از بین رفتن آن نیست، زیرا در بیشتر موارد یاد شده، شی‌ء محبوط (دابه، ضرع، جلد، بئر) موجود است، امّا فایده مورد انتظار از آن حاصل نمی‌شود.

4ـ رفع حبط از شی‌ء محبوط امکان‌پذیر است؛ مثلاً در بئر محبوط جوشش دوباره آب در آن امری ممکن است و همچنین ضرع و جلد محبوط (پستان و پوست متورم و آسیب دیده) قابل مداوا و بهبود است.

از موارد استعمال لغوی معلوم می‌شود که حبط عمل به معنای معدوم شدن عمل نیست، بلکه مراد بی‌فایده شدن و بی‌اثر شدن آن است به گونه‌ای که اثر مطلوب و مورد انتظار از آن حاصل نشود. بنابر این مقصود از حبط عمل در آیات قرآن، باطل شدن و بی‌اثر شدن اعمال نیک پیشین به سبب ارتکاب بعضی از گناهان است.

اگر عمل را- آنطور که از آیات قرآن قابل استنباط است- علاوه بر صورت ظاهری که در حرکات اعضا رخ می‌نماید، دارای حقیقت باطنی پایداری بدانیم که پس از مرگ و جدا شدن روح از بدن برای انسان آشکار می‌شود، متعلق حبط، خود عمل است و در نسبت دادن حبط به عمل، مجازی صورت نگرفته است؛ اما اگر عمل را از سنخ عَرَض و فاقد بقا بدانیم حبط عمل به چه معنا خواهد بود؟

برخی- همچون معتزلیان- حبط عمل را از باب استعمال مجازی به معنای از بین رفتن جزای عمل دانسته‌اند، ولی انطباق این معنا بر آیاتی که از حبط اعمال کافران سخن می‌گوید دشوار است، زیرا عمل کافر ثواب و جزای مطلوبی ندارد تا گفته شود آن ثواب نابود می‌گردد. از جمله این موارد، دو آیه ذیل است:

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ینْصُرْکُمْ وَ یثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ، وَ الَّذِینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ، ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ، فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»؛ «این به خاطر آن است که از آنچه خداوند نازل کرده کراهت داشتند لذا خدا اعمالشان را حبط و نابود کرد» (محمد// 9) .

«إِنَّ الَّذِینَ یکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ، وَ یقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ حَقٍّ، وَ یقْتُلُونَ الَّذِینَ یأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ، فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ، أُولئِکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ»؛ «آنها کسانی هستند که اعمال (نیکشان، به خاطر این گناهان بزرگ، ) در دنیا و آخرت تباه شده، و یاور و مددکار (و شفاعت کننده‏ای) ندارند» (آل عمران// 22) .

برخی عالمان شیعه حبط عمل را به معنای باطل شدن فقهی عمل دانسته‌اند. اما این قول هم با برخی آیات قرآن ناسازگار است. از باب مثال، آیه: «... وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُم...» (بقره// 217) خطاب به تمام مسلمانان است و بدون تردید در بین آنان افراد بسیاری هستند که کارهای عبادی فراوانی را به طور صحیح انجام داده و به پایان رسانده‌اند، و باطل شدن عمل به معنای فقهی آن پس از آن که به طور صحیح انجام یافته باشد، امری نامعقول است. بنابراین، نمی‌توانیم بگوییم حبط در این آیه به معنای بطلان فقهی است، بلکه ناگزیریم آن را به معنای بی‌فایده شدن و بی‌اثر شدن بگیریم.

فرقه‌های اسلامی اتفاق نظر دارند ‌که اگر کافری مؤمن شود و با ایمان بمیرد، کیفر کفر و گناهانی که در حال کفر انجام داده، از وی برداشته می‌شود. و همچنین اگر کسی کافر بمیرد، ثواب ایمان پیشین وی و اعمال نیکی که انجام داده، از‌بین می‌رود. اما در مورد کسی که با حفظ ایمان، کارهای خوب و بدی را انجام داده اختلاف نظر دارند. عده‌ای از اهل سنت (اشاعره) بنابر مبنای خود در باب حسن و قبح عقلی، معتقدند اعمال انسان برای او در مقابل خداوند هیچ گونه استحقاقی ایجاد نمی‌کند. از این رو، جایی برای بحث از حبط و تکفیر باقی نمی‌ماند و در این مسأله تابع نقل هستند.

غالب متکلمان معتزلی قائل به تحابط میان اعمال هستند با این توجیه که صحیح نیست شخصی در یک زمان هم مستحق مدح و پاداش باشد و هم مستحق سرزنش و عذاب. البته در چگونگی تحابط اختلاف دارند: 1. عده‌ای از آنها ملاک را آخرین عمل انسان دانسته‌اند که اگر خیر باشد، تمام گناهان گذشته را می‌پوشاند و اگر شرّ باشد، تمام اعمال نیک گذشته را حبط می‌کند. 2. دسته دوم می‌گویند ‌پاداش‌ها و کیفرها با یک‌دیگر سنجیده شده، هر طرف کم‌تر بود، نابود و از‌طرف بیش‌تر نیز به همان مقدار کم می‌شود (نظریه موازنه) . 3. ‌به گمان دسته سوم پاداش‌ها و کیفرها با یک‌دیگر سنجیده و هر طرف کم‌تر بود، نابود می‌گردد؛ بدون آن که از‌طرف بیش‌تر چیزی کم شود (نظریه احباط محض) .

به نظر مشهور متکلمان شیعه، نظریه احباط باطل است و جمع میان استحقاق ثواب و عذاب را به دلیل تعدد حیثیت‌ها امری کاملا معقول می‌دانند و آیاتی را نیز شاهد می‌آورند که انسان جزای هر عمل خود- اعم از خوب و بد- را بدون کم و زیاد خواهد دید، مثل: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ - وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ» (زلزال// 7-8) و همچنین آیات: 25 آل عمران، 281 بقره و 17 غافر و 30 کهف. روش خداوند در کیفر و پاداش، از روش عاقلان در جامعه انسانی جدا نیست. عاقلان در مجازات‌ها و پاداش‌ها و نیز در تحسین و تقبیح افراد، اعمال خیر و شرّ را جداگانه محاسبه می‌کنند؛ بنابراین، ممکن است انسان در زمان واحد هم استحقاق ثواب و هم عقاب، و هم عمل خوب و هم عمل بد داشته باشد. در این صورت اگر عفو الهی یا شفاعت شافعان شامل وی نشود، ابتدا به‌سبب گناهانش کیفر می‌بیند، سپس ثواب ایمانش به او داده خواهد شد.

آنها آیات مربوط به حبط اعمال را این گونه تفسیر می‌کنند که استحقاق پاداش یا کیفر، از همان ابتدا مشروط به این است که در آینده، عملِ حبط‌کننده یا تکفیر‌کننده از وی سر نزند؛ پس اگر چنین عملی را انجام داد، روشن می‌شود که از همان ابتدا مستحق پاداش یا کیفر نبوده است.

شایان ذکر است که برخی از حکیمان، تکفیر را به‌معنای محو خودِ گناه دانسته‌اند و از آن‌جا که به نظر آنان، وجود هر ممکنی با ضرورت و وجوب همراه بوده و هیچ‌گاه به عدم تبدیل نمی‌شود و موجودات زمانی در جایگاه خویش نزد موجودات مجرّد محفوظند، محو گناه را به یکی از دو صورت ذیل توجیه کرده‌اند:

1. هر فعلی که از انسان صادر می‌شود، دارای دو جهت است: یکی جهت ثبوت و وجود آن فعل، و دیگری جهت انتساب آن فعل به فاعل. از جهت اوّل، هیچ فعلی به گناه بودن متّصف نمی‌شود؛ زیرا هرچه بهره‌ای از هستی دارد، آفریده خداست: «اَللّهُ خــالِقُ کُلِّ شَیء» (زمر// 62) و هرچه او آفریده، نیکو و زیباست: «اَلَّذی اَحسَنَ کُلَّ شَیء خَلَقَهُ» (سجده// 7) امّا از جهت دوم، فعل قابلیت اتصاف به اطاعت و معصیت بودن دارد؛ زیرا اگر با امر خداوند موافق باشد، اطاعت، و اگر موافق نباشد، معصیت است. پس هر معصیتی از آن جهت که معصیت است، امری عدمی و غیر مخلوق بوده، بهره‌ای از وجود ندارد؛ زیرا منشأ انتزاع آن، عدم تطابق فعل با امر الهی است، چنان‌که هرگونه شرّی عدمی است. مثلا درباره کشتن شخصی، قدرت قاتل و تیزی شمشیر و پذیرش قطع از ناحیه عضو مقتول، شرّ نبوده؛ بلکه همگی خیر هستند، و شرّ، عدم حیات مقتول است که چیزی جز عدم و نیستی نخواهد بود. ناگفته نماند که بین گناه و شرّ تفاوتی وجود ندارد؛ به جز این‌که گناه فقط در اعمال و شرّ، هم در اعمال و هم در ذوات به‌کار می‌رود.

2. همان‌گونه که ذات شخص گنه‌کار با توبه حقیقی و رسیدن به حقیقت توحید و معرفت، به ذاتی دیگر تبدیل می‌شود، افعال بدِ وی نیز به افعال نیک تبدیل می‌گردد: «یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّـاتِهِم حَسَنـات» (فرقان// 70)

عده‌ای از محدثان (مثل علامه مجلسی) و مفسران (مثل علامه طباطبائی) با اینکه نظریه تحابط میان اعمال (تأثیر متقابل اعمال خوب و بد به صورت عام و فراگیر) را باطل دانسته اما اصل حبط عمل را آموزه‌ای قرآنی می‌دانند. در این دیدگاه انسان با انجام عمل نیک یا بد، مستحق پاداش یا کیفر می‌شود؛ ولی ممکن است برخی از سیئات پاداش برخی از حسنات را نابود کرده یا بعضی از اعمال نیک، بعضی از گناهان را پوشانده، کیفر آن‌ها را از میان بردارند. البته این مطلب، عمومی نبوده، همه حسنات و سیئات را دربرنمی‌گیرد؛ بلکه منحصر به موارد خاصی است که در دین اسلام بیان شده است. در هر صورت، انسان به مجرّد انجام‌عمل، مستحق پاداش یا کیفر و نیز مستحق ستایش یا سرزنش می‌شود؛ گرچه این استحقاق تا قبل از مرگ قابل تغییر است.

صاحب تفسیر نمونه در این باره می‌گوید: حق این است که احباط و تکفیر امری ممکن می‏باشد و هیچ گونه ظلمی از آن حاصل نمی‏گردد، و آیات و روایاتی صریحا بر آن دلالت دارد و به نظر می‏رسد مخالفت منکران بازگشت به یک نوع نزاع لفظی می‏کند.

توضیح اینکه: گاه می‏شود انسان سالیان دراز زحمت می‏کشد و با مشقت فراوان سرمایه‏ای می‏اندوزد ولی با یک ندانم کاری و یا یک هوسبازی آن را از دست می‏دهد یعنی حسنات سابق حبط می‏شود. و یا به عکس مرتکب اشتباهات و خسارتهای زیادی شده و با یک عمل عاقلانه و حساب شده همه را جبران می‏کند این یک نوع تکفیر است. در مسائل معنوی نیز همین اصل صادق می‏باشد.

نیز ر.ک:آیات حبط و تکفیر.

منابع

  1. التمهید فی علوم القرآن جلد 3 : صفحه (332-368)
  2. التبیان فی تفسیر القرآن جلد 2 : صفحه 424
  3. المیزان فی تفسیر القرآن جلد 2 : صفحه 167
  4. تفسیر نمونه جلد 2 : صفحه 115
  5. بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار جلد 68 : صفحه 197
  6. الذخیرة فی علم الکلام : صفحه 312
  7. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد : صفحه 413
  8. شرح الاصول الخمسة : صفحه 422
  9. شرح المقاصد فی علم الکلام جلد 5 : صفحه 142
  10. شرح المقاصد فی علم الکلام جلد 5 : صفحه 125
  11. المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیرللرافعی : صفحه 118
  12. لسان العرب جلد 7 : صفحه 270

اصطلاح‌نامه

وابسته

آیات حبط و تکفیر

نمایه‌های موضوعی

جستجوی محتوای اطلاعاتی منابع به منظور دستیابی کاربران به موضوع مورد نظر از بین سایر موضوعات، از طریق واژگان کنترل شده(اصطلاح‌نامه).

برای دسترسی به نمایه‌های شامل واژه حبط و تکفیر به زیرصفحه حبط و تکفیر/نمایه‌های موضوعی مراجعه کنید.

منابع

  • آشنایی با علوم قرآن جلد 3 : صفحه 376
  • التبیان فی تفسیر القرآن جلد 2 : صفحه 424
  • التمهید فی تخریج الفروع علی الاصول جلد 3 : صفحه (384-416)
  • التمهید فی علوم القرآن جلد 3 : صفحه (332-368)، (384-416)
  • الذخیرة فی علم الکلام : صفحه 312
  • المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیرللرافعی : صفحه 118
  • المیزان فی تفسیر القرآن جلد 2 : صفحه 167
  • بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار جلد 68 : صفحه 197
  • تفسیر نمونه جلد 2 : صفحه 115
  • شرح الاصول الخمسة : صفحه 422
  • شرح المقاصد فی علم الکلام جلد 5 : صفحه 125، 142
  • کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد : صفحه 413
  • لسان العرب جلد 7 : صفحه 270