عملکردها

آیه مُلک

از دانشنامه علوم اسلامی

نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۱۲ توسط Hashemi (بحث | مشارکت‌ها) (۱ نسخه واردشده)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

توضیح مفهومی

آیه مُلک : آیه 26 آل عمران، در باره مالکیت انحصاری خداوند نسبت به حکومت و عزت یا ذلت اقوام و اشخاص

به آیه 26 سوره آل عمران «آیه مُلک» می‌گویند: «قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ»؛ «بگو: بارالها! مالک حکومتها تویی، به هر کس بخواهی، حکومت می‏بخشی، و از هر کس بخواهی، حکومت را می‏گیری، هر کس را بخواهی، عزت می‏دهی، و هر که را بخواهی خوار می‏کنی. تمام خوبیها به دست توست، تو بر هر چیزی قادری».

دو شأن نزول برای این آیه ذکر شده که هر دو یک حقیقت را تعقیب می‏کنند:

1. هنگامی که پیغمبر اکرم (ص) مکه را فتح نمود، به مسلمانان نوید داد که به زودی کشور ایران و روم نیز زیر پرچم اسلام قرار خواهد گرفت، منافقان که دلهایشان به نور ایمان روشن نشده بود و روح اسلام را درک نکرده بودند، این مطلب را اغراق‏آمیز تلقی کرده و با تعجب گفتند: محمد (ص) به مدینه و مکه قانع نیست و طمع در فتح ایران و روم دارد. در این هنگام، آیه نازل شد.

2. هنگامی که پیغمبر گرامی (ص) به اتفاق مسلمانان مشغول حفر خندق در اطراف مدینه بود و با نظم خاصی مسلمانان، گروه گروه با سرعت و جدیت، مشغول حفر خندق بودند تا پیش از رسیدن سپاه دشمن، این وسیله دفاعی، تکمیل گردد، ناگهان در میان خندق سنگ سفید بزرگ و سختی پیدا شد که مسلمانان از شکستن و حرکت دادن آن عاجز ماندند، سلمان به حضور پیامبر (ص) رسید و جریان را عرض کرد، پیامبر وارد خندق شد و کلنگ را از سلمان گرفت و محکم بر روی سنگ فرود آورد، از برخورد کلنگ با سنگ، جرقه‏ای جستن کرد، پیامبر (ص) تکبیر فتح و پیروزی گفت، مسلمانان نیز با او هم صدا شده و آهنگ تکبیر در همه جا پیچید، بار دیگر پیامبر (ص) کلنگ را بر سر سنگ فرود آورده مجددا جرقه‏ای جستن کرد و قسمتی از سنگ شکست و صدای تکبیر پیروزی پیامبر و مسلمانان، فضای اطراف را پر کرد، برای سومین بار، کلنگ را بلند کرد و بر بقیه سنگ محکم کوبید، مجددا از برخورد کلنگ با سنگ، جرقه‏ای جستن نمود و اطراف خود را روشن ساخت، و بقیه سنگ درهم شکسته شد و برای سومین بار صدای تکبیر در خندق پیچید. سلمان عرض کرد: امروز وضع عجیبی از شما مشاهده کردم! پیامبر (ص) فرمود: در میان جرقه‏ای که بار اول جستن کرد، کاخهای حیره و مدائن را دیدم و برادرم جبرئیل به من بشارت داد که آنها در زیر پرچم اسلام قرار خواهند گرفت! در درون جرقه دوم کاخهای روم را دیدم، و هم او به من خبر داد که در اختیار پیروانم قرار خواهد گرفت، در سومین جرقه، کاخهای صنعاء و سرزمین یمن را دیدم و او به من بشارت داد که مسلمانان بر آن پیروز می‏شوند و من در آن حال، تکبیر پیروزی گفتم، ‌ای مسلمانان به شما مژده باد!... مسلمانان راستین از خوشحالی در پوست نمی‏گنجیدند و خدا را شکر می‏کردند. اما منافقان، چهره در هم کشیده و با ناراحتی و به صورت اعتراض، گفتند: چه آرزوی باطل و چه وعده محالی؟ ! در حالی که اینها از ترس جان خود، حالت دفاعی به خویش گرفته‏اند و مشغول حفر خندق هستند و با آن دشمن محدود، یارای جنگ ندارند، خیال فتح کشورهای بزرگ جهان را در سر می‏پرورانند، در این موقع آیات مورد بحث نازل شد و به آنها پاسخ گفت.

منظور از اراده و مشیت الهی در این آیه این نیست که بدون حساب و بی دلیل چیزی را به کسی می‏بخشد و یا از او می‏گیرد، بلکه مشیت او از روی حکمت و مراعات نظام و مصلحت و حکمت جهان آفرینش و عالم انسانیت است، و گاه این حکومتها به خاطر شایستگی‏ها است، و گاه حکومت ظالمان به خاطر ناشایستگی امتها است.

لفظ «خیر» افعل التفضیل است و برای برتری چیزی بر چیز دیگر ذکر می‏شود، ولی در بسیاری از موارد، به معنی خوب (بدون مفهوم صفت تفضیلی) نیز به کار می‏رود، و ظاهر این است که در آیه مورد بحث به معنی دوم است، یعنی سرچشمه تمام خوبیها از او و به دست او است.

از جمله «بِیَدِکَ الْخَیْرُ» استفاده می‏شود که هم عزت، خیر است و هم ذلت، و هم بخشیدن حکومت و هم گرفتن آن، هر کدام در جای خود خیر است و بر طبق قانون عدالت، و شری وجود ندارد، جانیان و بدکاران، خیرشان در آن است که در زندان باشند، و نیکوکاران با ایمان، خیرشان در آزادی است. به تعبیر دیگر در جهان هستی شری وجود ندارد، این ما هستیم که خیرات را مبدل به شر می‏کنیم و اگر می‏گوید: خیر تنها به دست تو است و از شر سخنی نمی‏گوید، به خاطر آن است که شری از ذات پاک او صادر نمی‏شود.

ممکن است کسانی از آیه فوق چنین نتیجه بگیرند که هر کس به حکومتی می‏رسد و یا از حکومت سقوط می‏کند، خواست خدا بوده و نتیجه این سخن، امضای تمام حکومتهای جباران و ستمگران تاریخ از قبیل حکومت چنگیز و هیتلر و... می‏باشد. به همین جهت در کلمات مفسران، برای حل این اشکال توضیحاتی در باره آیه دیده می‏شود از جمله این که: آیه مخصوص به حکومت‏های الهی است و یا مخصوص به حکومت پیامبر اکرم (ص) و پایان دادن به حکومت جباران قریش است. ولی حق این است که آیه یک مفهوم کلی و عمومی دارد که طبق آن، تمام حکومت‏های خوب و بد بر طبق مشیت خداست، ولی با این توضیح که: خداوند یک سلسله عوامل و اسباب برای پیشرفت و پیروزی در این جهان آفریده است، و استفاده از آثار این اسباب همان مشیت خدا است. بنابراین خواست خدا یعنی آثاری که در آن اسباب و عوامل آفریده شده است: حال اگر افراد ستمگر و ناصالحی از آن وسایل استفاده کردند و ملت‏هایی ضعیف و زبون و ترسو، به آن تن در دادند و حکومت ننگین آنها را تحمل کردند، این نتیجه اعمال خود آنها است، ولی اگر ملتها آگاه بودند و آن عوامل و اسباب را از دست جباران گرفته و به دست صالحان دادند و حکومت‏های عادلانه‏ای به وجود آوردند باز نتیجه اعمال آنها است.

منابع

  1. تفسیر نمونه جلد 2 : صفحه 490
  2. التبیان فی تفسیر القرآن جلد 2 : صفحه 428
  3. مجمع البیان فی تفسیرالقرآن جلد 2 : صفحه 727
  4. الدر المنثور فی التفسیر بالماثور جلد 2 : صفحه 14
  5. المیزان فی تفسیر القرآن جلد 3 : صفحه 128
  6. التفسیر الکبیر جلد 8 : صفحه 185
  7. تفسیر نور الثقلین جلد 1 : صفحه 324

اصطلاح‌نامه

مترادفات

از واژه «آیه مُلک» بجای واژه‌های زیر استفاده کنید:

آیه 026 آل عمران

اعم

اسامی آیات، سوره آلعمران

نمایه‌های موضوعی

جستجوی محتوای اطلاعاتی منابع به منظور دستیابی کاربران به موضوع مورد نظر از بین سایر موضوعات، از طریق واژگان کنترل شده(اصطلاح‌نامه).

برای دسترسی به نمایه‌های شامل واژه آیه مُلک به زیرصفحه آیه مُلک/نمایه‌های موضوعی مراجعه کنید.

منابع

  • اسباب النزول : صفحه 63
  • التبیان فی تفسیر القرآن جلد 2 : صفحه 428
  • التفسیر الکبیر جلد 8 : صفحه 185
  • الدر المنثور فی التفسیر بالماثور جلد 2 : صفحه 14
  • المیزان فی تفسیر القرآن جلد 3 : صفحه 128
  • تفسیر نمونه جلد 2 : صفحه 490
  • تفسیر نور الثقلین جلد 1 : صفحه 324
  • دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی جلد 1 : صفحه 105
  • لباب النقول فی اسباب النزول : صفحه 40
  • مجمع البیان فی تفسیرالقرآن جلد 2 : صفحه 727، 728