تفاوت میان نسخههای «اصول قرائت ابن قعقاع»
از دانشنامه علوم اسلامی
جز (۱ نسخه واردشده) |
|
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۱
توضیح مفهومی
اصول قرائت ابن قعقاع : ضوابط و روشهای عامِ قرائت ابوجعفر یزید بن قعقاع؛ یکی از قاریان ده گانه
امام ابو جعفر یزید بن القعقاع المخزومی المدنی (م 128 هـ ق) قاریِ اول مدینه منوره است. راویان از او عبارتند از: 1. ابو الحارث عیسی بن وردان المدنی (م 260 هـ ق) ؛ 2. ابو الربیع سلیمان بن مسلم بن جمَّار الزهری المدنی (م 170 هـ ق) که هر دو بدون واسطه از او روایت کردهاند. اصول قرائت ابن قعقاع به شرح ذیل است:
1. بسمله: ابوجعفر در ابتدای به قرائت از اول سورهها (غیر از توبه) بسم الله را خوانده و همچنین در وصل بین سورهها هم بسم الله را (مانند عاصم) قرائت کرده؛ به استناد این گزارش سعید بن جبیر که پیامبر (ص) تنها وقتی بسم الله الرّحمن الرَّحیمِ بر او نازل میشد متوجه میگشت که سوره قبل به پایان رسیده است.
2. مدّ: ابن قعقاع مدّ منفضل را به قصر، و مدّ متصل را به توسط کشیده است.
3. میم جمعی: در وصل، میم جمعی را وقتی بعد آن ساکن نباشد با صله واوی در تمام قرآن خوانده (مثل ابن کثیر) ، ولی در وقف، مثل همه قرّاء، به سکون میم خوانده است.
4. هاءِ کنایه: هاء کنایه را در کلمات: یؤَدِّهْ (آل عمران// 74) ، نُؤتِهْ (آل عمران// 145، شوری// 1) ، نُوَلِّهْ (نساء// 114) ، نُصْلِهْ (نساء// 114) به سکون خوانده است و در: فیه مُهاناً (فرقان// 69) به قصر هاء، و در: وَ مااَنسانیهِ (کهف// 63) ، عَلَیهِ اللهَ (فتح// 10) به کسر هاء. و در: اَرجِه وَاَخاهُ (اعراف// 111، شعراء// 31) به روایت ابن جَمّاز به کسر هاء و قصر حرکت آن: اَرجِهِ، و به روایت ابن وردان، به کسر هاء و صله یائی: أرجِهی خوانده است. به روایت ابن وردان تُرزَقانِهِ (یوسف// 37) را به قصر هاء: تُرزَقانهِ، و یَتَّقهِ (نور// 52) را به اسکان هاء و کسر قاف: یتَّقِه، ولی به روایت ابن جَمّار به اشباع حرکت آن دو: تُرزَقانِهی، یتَّقهی خوانده است.
5. همزه مفرده: تمام همزههای ساکنِ ماقبل مضموم، مثل یؤمنونَ، و ماقبل مکسور، مثل: بِئسَ و جِئتَ، و ماقبل مفتوح، مثل: فَأتوهُنَّ و مَأوی، به ابدال آن به حرف مدی به حسب حرکت ماقبل آن خوانده است. و استثناء در مورد دو کلمه نَبِّئهُم (قمر// 28) و اَنبِئهُم (بقره// 33) میباشد. و در نَبِّئنا (یوسف// 36) به اختلاف از او روایت شده است. و همزه رِئْیا، و همزه رُؤیا هر جا باشد، به حرف مدی از جنس حرکت ماقبل ابدال کرده و در یاء بعدی ادغام نموده است، ولی در تؤوی (احزاب// 51) و تؤویه (معارج// 13) واو حاصله از ابدال را در واو بعدی ادغام ننموده است. ابوجعفر، همزه فاء الفعل مفتوح بعد از ضمه را ابدال به واو نموده است، مثل: مُوَجَّلاً و مُوَذِّنٌ، و در کلمه: یؤَیدُ روایت ابن جَمّاز به ابدال، و روایت ابن وردان به تحقیق همزه است.
6. دو همزه قطع در یک کلمه: در اجتماع دو همزه قطع در یک کلمه، همزه اول حتماً مفتوح خواهد بود، و همزه دوم را ابوجعفر به هر حرکتی که باشد به تسهیل با ادخال الف فصل بین دو همزه خوانده است. مثل: ءَاَنْذَرْتَهُم، أئِنَّکُم، اَءُنْزِلَ، و در لفظ اَئَمَّهِ که در 5 موضع قرآن کریم آمده (توبه// 12، انبیاء// 73، قصص// 5 و 41، سجده// 24) دو وجه دارد، یکی بر طبق روش اصلی خود به تسهیل همزه دوم با ادخال الف فصل، و دیگر ابدال همزه دوم به یاء خالص بدون ادخال الف فصل. و در تکرار استفهام، در 9 موضع، مثل: ءَاِذاکُنّا تُراباً اَءِنّا، به اِخبار در اول و استفهام در ثانی: اِذا کُنّا تُراباً اَءِنّا، قرائت کرده، ولی در سوره واقعه (آیه 47) و همچنین موضع اول صافات (آیه 16) به عکس، یعنی استفهام در اول و اِخبار ثانی: اَءِذا... اِنّا تلاوت کرده است. و در سوره یوسف (آیه90) : ءَاِنَّکَ لَاَنتَ یوسُفُ را به اخبار، قالوا اِنَکَّ لَاَنت یوسف (مثل ابن کثیر) خوانده است. در: ءَامَنتُم (اعراف// 123، طه// 71، شعراء// 49) ، ءَاَن کان ذامالٍ (قلم// 9) ، ءَاَذهَبتُم (احقاف// 20) با همزه استفهام و تسهیل همزه دوم بدون ادخال، و در کلمه: ءالسّحِرُ (یونس// 81) با دو همزه و مثل ءَالذَّکَرَینِ عمل کرده است. در: اَشَهِدُوا خَلقَهُم (زخرف// 19) با همزه مضمومه بعد از همزه استفهام و سکون شین: ءَاُشهِدُوا، و بعد تسهیل همزه دوم با ادخال بنابر روش خود قرائت کرده است.
7. دو همزه قطع در دو کلمه: اگر دو همزه در حرکت متفق باشند، مثل: جاءَ اَمْرُنا، مِنَ السّماءِ اِنْ، اولیاءُ اُولئِکَ، قرائت ابوجعفر در هر سه قسم به تسهیل همزه دوّم میباشد. و اگر در حرکت مختلف باشند، به این شرح: اگر اولی مفتوح ودوّمی مضموم یا مکسور باشد، مثل، جاءَ اُمَّةً و شُهَداءَ اِذ، به تسهیل بین بین همزه دوم. و اگر اولی مکسور و دومی مفتوح باشد، مثل: مِنَ السَّماءِ ایةً، همزه دوم ابدال به یاء خالص. و اگر اولی مضموم و دومی مفتوح باشد، مثل: السُّفَهاءُ اَلا، همزه دوم ابدال به واو خالص. و اگر اولی مضموم و دوّمی مکسور باشد. مثل: یشاءُ اِلی، به دو وجه: تسهیل بین بین، یا ابدال به واو خالص خوانده است. و این تغییرات فقط در حالت وصلی است، و در ابتدای به آنها همزه به تحقیق خوانده میشود.
به قرائت ابوجعفر، همزه در کلمات: لَیبَطِّئَنَّ، لَنُبَوئَنَّهُم، قُرئَ، مُلِئَتْ، اسْتَهزِئَ، ناشِئَةَ، رِئاءَ، خاسئاً، شانِئَک، بِالخاطِئَةِ، مأَةَ، فِئَةَ (و تثنیه دو مثال اخیر) ابدال به یاء خالص میشود. و در مَؤطِئاً به اختلاف از او روایت شده است. و سَألَ (معارج) را به ابدال همزه به الف، و به حذف همزه در کلمات: مُتَّکَأً، مُتَّکئینَ، خاطئینَ، اَلصّابِئینَ، اَلْمُسْتَهْزِئینَ، یطَؤُونَ، تَطَؤُوها، تَطَؤُهُمْ، و در کلماتی چون: مُسْتَهزِؤنَ، مُتَّکِؤُنَ، اَنْبِؤنی، فَمالؤُونَ و مانند آن که همزه مضموم بعد از کسره و بعد آن واو باشد، به حذف همزه و ضم ماقبل آن بدون خلاف قرائت ابوجعفر است، مگر در اَلْمُنْشِؤونَ که ابن وردان به حذف همزه با ضم ماقبل آن، یا به صورت اولیه کلمه قرائت کرده است. همزه جُزْءاً، جُزءٌ، کَهَیئَتهِ و النَّسیئُ را ابدال به حرف مجانس ماقبل و به ادغام در آن: جُزّاً، جُزٌّ، کَهیةِ و النَّسِی خوانده است. همزه اَرَءَیتَ را هر جا آمده به تسهیل بین بین همزه خوانده اگر بعد از همزه استفهام واقع شده باشد. کلمه: کَاَین را کائِن خوانده، و اِسرائیلَ و هاأنتُم را به تسهیل همزه قرائت کرده است.
تبصره: در حرف مد قبل از همزه مسهله اگر در کلمه واحده باشد، جایز است مد و قصر، و مد ارجح است. و به حذف ی اَللّائی در وصل یا وقف اَلّلاءِ، و در وصل به تسهیل همزه و در وقف تسهیل به رَوم یا ابدال به یای ساکن با رعایت مد شش حرکتی آن برای رفع التقاء ساکنین. و هُزُءاً و کُفُؤاً را در هر حال با همزه خوانده، و به کلمه رَبَتْ (حج// 5، فصلت// 39) همزه مفتوحه اضافه کرده و رَبَأَتْ خوانده است. مِن اَجلِ ذلِکَ (مائده// 32) را به کسر همزه و نقل حرکت آن به نون و حذف همزه خوانده. کلمه رِدءاً (قصص// 34) را به نقل حرکت همزه به دال و با ابدال تنوین الف، در وصل و در وقف، رِدا خوانده، و عادَنِ الأولی (نجم// 50) را به نقل حرکت همزه به ماقبل، و در وقف و ادغام تنوین در لام در وصل عادَ الوُّلی، و در وقف بر عاداً و ابتدا به الأولی جایز است رجوع به اصل و همچنین نقل با اثبات همزه وصل و دیگر ترک همزه وصل (اَلأوُلی، اَلُولی، لُولی) ، و اوّلی ارجح است.
و به روایت ابن وردان به نقل و حذف در مِلءُ (آل عمران) مِلءُ، و در اَلْاءن که بعد از همزه استفهام واقع شده (یونس// 51 و 91) ، و در این کلمه جایز است اشباع مد، با نظر به اصل، و قصر، با نظر به حرکت عارض حالت نقل، وهمچنین آنجا که این کلمه بدون همزه استفهام آمده، مثل: العزیز الْئنَ (یوسف// 51) نقل و حذف، روایت ابن وردان است.
ابوجعفر بر تمامی حروف هجاء اوائل سور (حروف مقطعه) سکت آورده، مثلاً الم را الف، لام، میم و بعد از اداء هر حرف با سکت خوانده، ولی در چهار موردی که به روایت حفص با سکت قرائت شده، ابوجعفر سکت نیاورده و به ادغام خوانده است.
8. ادغامات: ابوجعفر ثاء و ذال را در تاء ادغام کرده است، مثل: لَبِثتُّم و اَخَذتُّم و سایر صیغ آن، و ذال را در ت عُذتُّ ادغام نموده و در یلهَث ذلک (اعراف// 176) ث را به اظهار خوانده و همچنین باء را نزد میمِ اِرْکَبْ مَعَنا (هود// 42) اظهار کرده است.
نون ساکنه و تنوین را در نزد خ و غ (از حروف حلقی) اخفاء نموده است، فقط در سه کلمه آن را به اظهار خوانده: اِنْ یکُنْ غَنیاًّ، فَسَینْغِضُونَ، وَالْمُنْخَنِقَةُ. و در کلمه تَأمَنّا (یوسف// 11) نون اول را در ثانی ادغام تام نموده بدون رَوم و اشمام، و کلمه مَجْرها (هود// 41) را به فتح راء بدون اماله، و در وقف بر کلمه اَبتِ به هاء وقف نموده است.
9. یاءات ضمیر متکلم (یاءات اضافه) : ابوجعفر یاء متکلم را در نزد همزه قطع به فتح خوانده، مثل: اِنّی اَعَلمُ، اِنّی اخافُ، سَتَجِدنُنَی اِنْ، بَناتی اِنْ، عَذابی اُصیبُ، اَنّی اُوفِی.
استثناءات: در مضموم: بِعَهدی أوفِ (بقره// 40) ، ءاتُونی أفرغَ (کهف// 96) ، و در مکسور آن: أخَّرتَنی اِلی (منافقین// 10) ، ذرِّیتی اِنّی (احقاف// 15) ، یدعُونَنی اِلیهِ (یوسف// 33) ، تَدعُونَنی اِلی النّار (غافر// 41) ، تَدعُونَنی اَلِیهِ (غافر// 43) ، اَنظرنی اِلی (اعراف// 14) ، یصدِّقنی اِنّی (قصص// 10) و در مفتوح آن: اَرِنی اَنظُر (اعراف// 143) ، تَرحَمنی اَکُن (هود// 47) ، اِتَّبِعنی اَهدِکَ (مریم// 43) ، فَاذکُرُونی اَذکُرکُم (بقره//152) ، تَفتِنّی الا (توبه//49) ، اُدعُونی اَستَجِب (غافر//60) ، ذَرُونی اَقتُل (غافر//26) ، اَوزِعنی اَن اَشکُرَ (نمل//19، احقاف//15) در تمامی هجده موضع ذکر شده به سکون یاء خوانده است. و به فتح یاء خوانده در عَهدِی الظّالمین (بقره//124) ، لِنَفسی اذهَب (طه//41-42) ، ذِکرِی اذهَبا (طه//42-43) ، قَومی اتَّخَذِوا (فرقان//30) ، مِنْ بَعدِی اسمُهُ (صف//6) ، مَماتِی لِلّه (انعام//162) . و مَعی را فقط هر جا قبل از غیر همزه باشد به سکون یاء خوانده است. لی را در: مالی لا اَری (نمل//20) ، ما کانَ لی (ابراهیم//24) ، وَلی فیها مآربُ (طه//18) ، وَلی نَعجَةٌ (ص//6) ، وَلی دینِ (کافرون//6) به سکون ی خوانده، و مالِی لااَعبُدُ (یس//22) را به فتح یاء قرائت کرده است. وَجهی (آل عمران// 20، انعام// 79) را (مثل حفص) به فتح یاء خوانده، بَیتی را در سوره نوح به سکون یاء: بَیتی مؤمناً، و در دو موضع دیگر (بقره و حج) بَیتی لِلطّائِفینَ به فتح یاء تلاوت کرده است. کلمه مَحْیای (انعام// 162) را ابوجعفر در وصل و وقف به سکون یاء با مد اشباع خوانده است.
9. یاءات زوائد: اِنْ یرِدْنِ الرَّحمنُ (یس// 23) ، اَنْ لاتَتَّبِعَنِ اَفَعَصَیتَ (طه// 93) را ابوجعفر به اثبات یای مفتوحه در حال وصل و به سکون آن در وقف، و در فما ءاتینِ (نمل// 36) به اثبات یای مفتوحه در وصل، و حذف آن در وقف، و یا عِبادِ لا خَوفٌ (زخرف// 68) را به اثبات یاء ساکن در وصل و وقف خوانده است.
ابوجعفر در وصل کلمات زیر به اثبات یاء خوانده است: دَعوَةَ الدّاع، اِذا دَعانِ، وَاتَّقِونِ یا اولی الالباب (بقره// 186 و 197) ، و مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ (آل عمران// 20) ، و خافِونِ اِنْ کُنتُم (آل عمران// 175) ، وَاخشَونِ وَلاتَشتَرِوا (مائده// 3) ، وَقد هَدانِ وَلا اَخافُ (انعام// 80) ، ثُمَّ کیدُونِ فَلا (اعراف// 195) ، فَلا تَسئَلنِ، وَلا تُخزُونِ، یومَ یأتِ لاتَکَلَّمُ (هود// 46 و 78 و 105) ، حَتّی تؤتُونِ مَوْثقاً (یوسف //66) ، بِما اَشرَکتُمونِ، تَقَبَّل دُعاءِ (ابراهیم// 22 و 40) ، وَلَئِن أَخَّرتَنِ، فَهُوَ المُهتَدِ (اسراء// 62 و 97) ، فَهُوَ المُهتَدِ، اَن یهدِینِ، اِنْ تَرَنِ، اَنْ یؤتِینِ، ماکنا نَبغِ، اَن تُعَلّمِنِ (کهف// 17، 24، 40، 40، 64، 66) ، وَالبادِ (حج// 25) ، اَتُمِدُّونَنِ (نمل// 36) ، وَاتَّبعنِ اَهدِکُم (غافر// 38) ، الجَوارِ (شوری// 32) ، وَاتَّبِعونِ هذا (زخرف// 61) ، وَالمُنادِ (ق // 41) ، یدعُ الدّاعِ، اِلَی الدّاعِ (قمر// 8) ، اِذا یَسرِ، اکرَمَنِ، اَهانَنِ (فجر// 4، 15، 16) .
و روایت ابن وردان به اثبات یاء در وصل یومَ التّلاقِ و یوم التَّنادِ (غافر// 15، 32) از ابوجعفر است.
10. انتخاب حرکت برای رهایی از التقاء ساکنین: وقتی آخر کلمهای ساکن و اول کلمه بعدی هم ساکن است، و در اوّل کلمه دوم همزه وصلی باشد که در ابتداء به آن مضموم خوانده میشده، ابوجعفر (مثل نافع، کسائی، ابن کثیر، ابن عامر و خلف) ساکن اول را با ضم به ساکن دوم وصل میکند، مثل: قُلُ ادْعُوا، اَوُ انْقُص، قالَتُ اخْرُج، قُلُ انْظُروا، اَنُ اعبُدُواللهَ، مَحظُورَنُ انْظُر، لَقَدُ استُهزِئ.
ابوجعفر هاء ضمیر منفصل هو و هِی را وقتی قبل آن واو، فاء و لام باشد، به سکون خوانده است مانند: وَ هْوَ بِکُلّ، وَ هْیَ تَجری، فَهْوَ وَلیهَم، فَهْیَ کَالحجارةِ، لَهْوَ الغَنِی، لَهی الحَیوانُ، و همچنین ثُمَّ هُوَ یومَ القِیمَةِ (قصص//61) را نیز به سکون هاء خوانده است (مثل قالون و کسائی) .
اگر بعد از ضمیر اَنَا همزه قطع مضموم یا مفتوح آید ابوجعفر (مثل نافع) آن را در وصل به الف با مد میخواند، مثل: اَناَ اُحْیی، اَناَ اَوَّلُ المسلمین، و مد آن منفصل است. و اگر بعد از اَناَ همزه مکسور آید ابوجعفر (مثل حفص) در وصل به حذف الف: اِنْ اَنَا اِلّا خوانده است. و در اشمام حرکت به حرکت: ابوجعفر فقط کلمه سیئَ و سیئَت را به اشمام خوانده است.
منابع
- النشر فی القراءات العشر : صفحه [۱]
- الکشف عن وجوه القراءات السبع و عللها و حججها : صفحه [۲]
- حجة القراءات : صفحه [۳]
اصطلاحنامه
مترادفات
از واژه «اصول قرائت ابن قعقاع» بجای واژههای زیر استفاده کنید: