عملکردها

تفاوت میان نسخه‌های «اصول قرائت ابن عامر»

از دانشنامه علوم اسلامی

 
جز (۱ نسخه واردشده)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۱

توضیح مفهومی

اصول قرائت ابن عامر : ضوابط و روش‌های عامِ قرائت ابن عامر؛ یکی از قاریان هفت گانه

ابوعمران عبدالله بن عامر شامی یحصبی، معروف به ابن عامر (8 - 118ق) امام اهل شام، از تابعین و قاضی دمشق در دوره خلافت ولید بن عبدالملک بوده است. راویان او عبارتند از: هشام بن عمّار بن نصیر بن میسرة السُّلمی دمشقی (153- 245ق) معروف به هشام، و عبدالله بن احمد بن بشر بن ذکوان دمشقی (73 - 242ق) ، معروف به ابن ذکوان.


اصول قرائت ابن عامر به شرح ذیل است:


بسمله


ابن عامر مانند همه قراء در ابتدای قراءت از اول سوره‌ها غیر از توبه- بر طبق نوشته مصاحف- بسم الله را خوانده است، و مانند همه قرّاء در وصل آخر «الناس» به اول سوره فاتحه نیز بسم الله را گفته، امّا در وصل دو سوره (مثل ورش و ابوعمرو) بر سه قسم خوانده: یا بسم الله را گفته، یا با سکت بدون بسم الله خوانده، یا بدون بسم الله آخر سوره را به اول سوره بعدی وصل نموده، و طریقه سکت مقدم بر وصل است.


مُدود (مَد‌ها)


مدّ منفصل و متصل را فقط به «توسّط» قرائت کرده و در مدّ لازم مثل همه قرّاء به اشباع، و در مدّ عارض به سکون سه وجه (قصر، توسط، طول) خوانده است.


هاء ضمیر


به روایت هشام، ابن عامر هاء کنایه را در کلمات یُؤَدِّهِ (دو موضع در آیه 74 سوره آل عمران) ، نُوَلِّهِ، نُصلِهِ (نساء// 114) ، نُؤتِهِ (دو موضع در آیه 145 سوره آل عمران و یک موضع در آیه اول سوره شوری) به دو وجه قراءت کرده: به قصر کسره هاء یا اشباع آن. همچنین فَاَلقِهِ اِلَیهِم (نحل// 2) را به دو وجه- قصر کسره هاء یا اشباع آن- خوانده (فَاَلقِهِ ـ فَاَلقهی) . ابن ذکوان هاء کنایه را در کلمات فوق به اشباع هاء از ابن عامر روایت کرده است.


ابن عامر، یتَّقْهِ (نور//52) را به روایت هشام به دو وجه: کسر هاء یا صله آن (یتَّقِهِ ـ یتَّقِهی) ، و به روایت ابن ذکوان به کسر قاف و صله هاء (یتَّقهی) خوانده است. هشام، یرضَهُ لکم (زمر//7) را به سکون هاء (یرضَه) و ابن ذکوان یرضَهُو (با صله واوی) روایت کرده‌اند.


هشام، هاء ضمیر خیراً یرَه و شَرًّا یرَه (زلزله//7و8) را به اسکان به هر حال، و ابن ذکوان به ضم هاء و اشباع آن روایت دارد، ولی در: أنْ لَم یرَه اَحَدٌ (بلد//7) همه قراء به ضم هاء و اشباع آن خوانده‌اند.


هشام، اَرْجِهْ وَ اَخاهُ (اعراف//111، شعراء//31) را به زیادتی همزه ساکنه بین جیم و هاء، و ضم هاء با صله آن (اَرجِئْهوُ) خوانده و به روایت ابن ذکوان به همزه ساکنه و کسر هاء و قصر آن (اَرجِئْهِ) ذکر شده است.


ابن عامر، هاء در: ما اَنْسانیه (کهف//63) و عَلَیهِ اللهَ (فتح//10) را به کسر، و فیه مُهاناً (فرقان//69) را به قصر کسره‌ها خوانده است.


اجتماع دو همزه در یک کلمه


در اجتماع دو همزه در یک کلمه، اولی حتما مفتوح بوده و دوّمی مفتوح یا مکسور یا مضموم خواهد بود، همزه اول را همه قراء به تحقیق خوانده‌اند. حال اگر همزه دوم مفتوح باشد، مثل: ءَاَنتِم، ءَاَلِدُ، ءَاَنتَ، روایت هشام از ابن عامر به دو وجه است: تسهیل (بین بین) یا تحقیق آن، و در هر دو صورت با ادخال الف فصل بین دو همزه.


و هر گاه همزه دوم مکسور باشد، مثل: ءَاِذا، اَئِنّا، اَئِنَّکَ، هشام به تحقیق با ادخال یا عدم ادخال الف فصل بین دو همزه روایت کرده است، مگر در هفت موضع که ادخال الف فصل بین همزه مفتوحه و مکسوره برای هشام بدون خلاف است، و آنها عبارتند از:


'ءَاِذا ما مِتُّ' (مریم// 66) ، 'اَئِنَّکُم لَتَأتُونَ (اعراف//81) ، اَئِنَّ لَنا لَاَجْراً (شعراء// 41) ، اَئِنَّکَ لَمِنَ المُصَدِّقینَ (صافات//52) ، اَئِفکاً الِهَةً (صافات//86) ، اَئِنَّکُم لَتَکفُروُنَ (فصلت//9) . البته نسبت به مورد اخیر (اَئنَّکُم لَتَکفرُونَ) همزه دوّم را به تحقیق یا تسهیل خوانده، و برای هشام تسهیل در همزه مکسوره جز این مورد نیست.


هشام، همزه دوم در لفظ اَئمَّه را- که در پنج موضع قران آمده- به روش اصلی خود، یعنی به تحقیق- به ادخال و بدون ادخال- خوانده است، اما در مواردی که همزه دوم مضموم است، مثل: قُلْ اَؤُنَبِّئُکُم (آل عمران// 15) به دو وجه: تحقیق با ادخال و بدون ادخال، و در: اَأُنْزِلَ عَلَیهِ الذّکرُ (ص// 8) و: أ أُلْقِی الذِّکرُ عَلَیهِ (قمر//25) سه وجه دارد: تحقیق با ادخال و عدم آن، و تسهیل همزه دوم با ادخال. اما روش ابن ذکوان در سه مورد فوق، اجتماع دو همزه در یک کلمه (مثل عاصم) به تحقیق بدون ادخال است.


کلمه ءَاَعجَمِیٌّ (فصلت//44) را هشام به حذف همزه اول و تحقیق همزه دوم خوانده است.


در کلمه: 'اَذهَبتُم طَیباتِکُم' (احقاف//20) که ابن عامر به زیادتی همزه استفهام (ءَاَذهَبتُم) خوانده، به روایت هشام همزه دوم را به تحقیق یا تسهیل، و در هر دو وجه با ادخال الف بین آندو خوانده، و ابن ذکوان به تحقیق هر دو همزه بدون ادخال روایت کرده است.


اَنْ کانَ ذامالٍ (قلم// 14) را ابن عامر به زیادتی همزه استفهام ءَاَنْ کانَ خوانده، هشام همزه دوم را به تسهیل با ادخال، و ابن ذکوان به تسهیل بدون ادخال روایت کرده است. و ابن ذکوان ءَاِذا مامِتٌّ (مریم// 66) را بدون همزه استفهام، اِذا مامِتٌّ خوانده است.


در ءَامَنتُم (اعراف//123؛ طه//71؛ شعراء//49) ابن عامر با دو همزه و به تسهیل همزه دوم خوانده است بدون ادخال الف فصل.


نکته قابل توجه اینکه در اجتماع دو همزه در دو کلمه، ابن عامر قاعده خاصی- مثل بعض قراء- ندارد، و هر دو را مثل عاصم به تحقیق قراءت کرده است، و تغییراتی که گفته شد به روایت هشام در دو همزه واقع در یک کلمه است.


تکرار همزه استفهام


در یازده موردی که در قرآن است ابن عامر به اِخبار در اول و استفهام در لفظ دوم خوانده، ولی در سه موضع خلاف این روش عمل کرده: 1. در سوره نمل به استفهام در اول، و با افزودن نون بدون همزه استفهام (اِنَّنا) در دومی خوانده (مثل کسائی) ؛ 2. در سوره نازعات، به استفهام در اولی و اخبار در دومی؛ 3. در سوره واقعه به استفهام در هر دو خوانده است.


ابن عامر، هُزُءًا (بقره//67) و کُفُؤاً (اخلاص//4) را به همزه خوانده، یضاهُؤنَ (توبه//30) را مثل حفص بدون همزه و مُرجَئونَ (توبه//106) وَ تُرْجِئُ (احزاب//51) را به همزه مضمومه بعد از جیم خوانده است، و به ابدال به واو قراءت کرده است، و در چهار مورد سکت مخصوص به روایت حفص را بدون سکت و با ادغام خوانده است.


ادغامات


به روایت هشام، ذال «إذ» را در حروف شش گانه (ت، ج، د، ز، س، ص) (مثل ابو عمرو) ادغام کرده، مثل: اِذْ تَّمْشی، اِذ زَّینَ، اِذ صَّرَفْنا، اِذ دَّخَلِوا، اِذ سَّمِعتُموُهُ، اِذجّائَتهُم، ولی ابن ذکوان ذال إذ را فقط در دال ادغام کرده، مثل: اِذ دَّخَلُوا. به روایت هشام دال «قد» را در تمام حروف هشتگانه (ج، ذ، ز، س، ش، ص، ض، ظ) ادغام کرده، فقط در لَقَد ظَلَمَکَ (ص//24) به اظهار خوانده است.


ابن ذکوان دال قد را در نزد 4 حرف (ذ، ز، ض، ظ) ادغام، و در نزد چهار حرف دیگر به اظهار روایت کرده است؛ وَلَقَد زَیّنَّا (ملک// 5) را به دو وجه قرائت کرده است.


ابن عامر تاء تأنیث را در نزد سه حرف (ج، ز، س) اظهار کرده است، و در نزد سه حرف دیگر (ث، ص، ظ) ادغام نموده ولی هشام در لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ (حج//40) به اظهار روایت کرده، و ابن ذکوان در وَجَبَتْ جُنُوبُها (حج// 36) به دو وجه اظهار و ادغام، ولی اظهار اصح است.


ابن ذکوان لام هل و بل را در نزد همه حروف هشتگانه اظهار کرده است، ولی هشام در نزد شش حرف آن (ت، ث، ز، س، ط، ظ) ادغام نموده: بَل تَأْتیهِمْ، هَل تَّعْلَمُ، هَلْ ثُّوِبَ، بَل زُّیِّنَ، بَل سَوَّلَتْ، بَل ظَّنَنْتُمْ. و در نزد نون و ضاد در همه جا، و در نزد تاء در اَمْ هَلْ تَسْتَویِ الظُّلُماتُ (رعد// 17) اظهار نموده است.


ابن عامر نون یس را در «والقرآن»، و نون را در «والقلم» ادغام کرده است و در «طسم» (شعراء و قصص) نون سین را در میم ادغام کرده و دال صاد ملفوظ کهیعص را نزد ذال ذکر و دال را در ثاء «یُرِد ثَّوابَ» (دو موضع آل عمران) و ثاء را در تاء «لَبِثْتُّ» و سایر صیغ آن، و ذال را در تاء «اِتَّخَذْتُّمْ» و سایر صیغه‌های آن ادغام کرده است. و باء را در نزد میم «اِرکَبْ مَعَنا» (هود// 42) به اظهار خوانده است.


هشام ثاء را در تاء «أُورِثْتُّمُوها» (اعراف// 43، زخرف// 73) ادغام کرده، ولی ثاء را در «یلْهَثْ ذلِکَ» (اعراف// 176) اظهار نموده و ابن ذکوان آنرا به ادغام روایت کرده است.


فتح و اماله


1. الف جاءَ و شاءَ که زمان ماضی فعل ثلاثی باشد، ابن ذکوان (مثل حمزه) در همه قرآن اماله کرده است. و زادَ در موضع اول قرآن کریم، فَزادَهُم مَرَضاً (بقره// 10) را اماله نموده است و در باقی مواضع این کلمه را به دو وجه فتح یا اماله خوانده است.


2. ابن ذکوان، در الف «هارٍ» در: شَفاجُرفٍ هارٍ (توبه// 109) دو وجه فتح و اماله دارد. وی همچنین الف را در کلمات: وَ انْظُرْ اِلی حِمارِکَ (بقره//259) ، کَمَثَلِ الحِمارِ (جمعه// 5) ، زَکَرِیا المّحرابَ (ال عمران// 3) ، اِذتَسَوَّروا المِحرابَ (ص// 20) ، مِن بَعدِ اِکراهِهِنَّ (نور// 32) ، وَالأکرامِ (دو موضع الرحمن) ، عِمْرانَ (آل عمران// 35) ، وَ امرَأتُ عِمرانَ (تحریم// 12) به فتح یا اماله روایت کرده است. ولی در لفظ مِحْرابِ مکسور، در دو موضع یُصَلِّی فی المِحرابِ (آل عمران// 39) ، فَخَرَجَ عَلی قَومِه مِنَ المحرابِ (مریم// 11) فقط به اماله خوانده است.


کلمه التَّورایة را در همه جا به اماله راء والف بعد، و کلمه رَءَی را به اماله راء و همزه با هم، و اگر با ضمیری همراه باشد، مثل: رَءاه، رَءاها، رَءاکَ به اماله یا فتح هر دو با هم، و کلمه اَدریکَ را در همه قرآن به فتح یا اماله راء و الف بعدش قرائت کرده است.


امّا به روایت هشام: الف اِناهُ با نون آن در: غَیرَ ناظِرینَ اِنیهُ (احزاب// 52) ، و الف در: مَشارِبُ (یس// 73) و الف بعد از همزه با اماله همزه در: ءانِیَةٍ (غاشیه//5) را اماله کرده است ولی در: ءانِیَةٍ مِن فِضَّةٍ (دهر// 5) را هیچیک از قرّاء اماله نداده‌اند.


و همچنین هشام، الف بعد از عین را با اماله عین در: وَلا اَنتُم عابِدُونَ (کافرون// 3و5) ، وَلا اَنَا عابِدٌ (کافرون// 4) به اماله روایت کرده است. ولی در: نَحنُ لَهُ عابِدُونَ (بقره// 138) هیچیک از قرّاء اماله ندادند.


ابن عامر در حروف مقطعه به اماله راء در: الر، المر و اماله راء در الر، المر و اماله ی فقط در: کهیعص، و ابن ذکوان اماله حاء را در حم روایت کرده است. و ابن عامر کلمه: مِجریها (هود//41) را به ضم میم و بدون اماله خوانده است.


وقف بر مرسوم الخط


ابن عامر (مثل ابن کثیر) کلمه یااَبَتَ (یوسف، مریم، صافات) را به فتح تاء، و در وقف به هاء خوانده است. و در سه موضع که اَیها بدون الف نوشته شده (زخرف، نور، رحمن) در وصل به ضم هاء اَیهُ، خوانده، و در وقف به هاء وقف کرده است.


یاءات اضافه (ضمیر متکلم)


1. در مواردی که بعد از یای اضافه همزه قطع مفتوح آمده، ابن ذکوان اَرَهْطی اَعَزُّ عَلَیکُم (هود// 92) را به فتح یاء خوانده و هشام، یا قوم مالی اَدعوکُم (غافر// 41) را به فتح یاء خوانده است. ابن عامر (مثل نافع، ابن کثیر و ابو عمرو) یاء لَعَلّی را که در شش موضع آمده، به فتح خوانده است (یوسف// 46، طه// 9، قصص//29 و 38، مؤمنون// 101، غافر// 36) .


2. در مواردی که بعد از یای اضافه همزه قطع مکسور آمده، ابن عامر ما اَنَا بِباسِطٍ یدِی اِلَیکَ (مائده// 30) را به سکون یاء، و در فَلَمْ یزِدْهُم دُعائی اِلّا فراراً (نوح// 6) ، مِلَّةَ ءابائِی اِبراهیمَ (یوسف// 82) ، حُزْنِی اِلی اللهِ (یوسف// 86) ، ما تَوفیقی اِلّا بالله (هود// 8) به فتح یاء خوانده است.


3. در مواردی که بعد از یاء اضافه همزه قطع مضموم آمده، ابن عامر هر دوازده مورد را به سکون یاء خوانده است.


4. موقعی که بعد از یاء اضافه همزه وصل با لام تعریف آمده، ابن عامر در: قل لِعِباِدی الَّذینَ ءامَنُوا (ابراهیم// 31) ، عَنْ آیاتِی الَّذینَ یتَکَبَّرُونَ (اعراف// 146) را به سکون یاء خوانده است.


5. در یاءات اضافه که بعد از آن یکی از حروف هجا غیر از همزه باشد، هشام کلمه بیتِیَ (نوح// 48، بقره// 124، حج// 24) را به فتح یاء، ولی ابن ذکوان به سکون یاء خوانده است. وَلِی دینِ (کافرون//6) را نیز هشام به فتح، و ابن ذکوان به سکون یاء خوانده است.


ابن عامر یاء را در اِنَّ اَرْضی واسِعَةٌ (عنکبوت// 56) ، وَ اَنَّ هذا صِراطیَ مُسْتَقِیماً (انعام// 154) را به فتح، و بقیه قراء به سکون آن قرائت کرده‌اند.


ابن عامر یاءات اضافه در کلمه لی (ص// 22، ابراهیم// 24، طه// 18، ص// 6) را به سکون یاء خوانده است. و کلمه: معی را در (اعراف// 104، توبه// 84، سه موضع کهف، انبیاء// 24، دو موضع شعراء، قصص// 34) به سکون یاء قرائت کرده است. ما لی لا اَریَ الهُدْهُدَ (نمل// 20) را هشام به فتح یاء، و ابن ذکوان به سکون آن خوانده است.


یاءات زوائد


ابن عامر فماءاتنِ اللّهُ (نمل// 37) را به حذف یاء (در حال وقف و وصل) خوانده است. هشام، در: ثُمَّ کیدُونِ (اعراف// 195) در وقف و وصل به دو وجه (حذف و اثبات یاء) روایت کرده. ابن عامر در: فلا تَسْئَلْنی عَن شَیئٍ (کهف// 69) که در مصاحف به یاء نوشته شده، آن را تَسْئَلَنّی (مثل نافع) خوانده، و همه قراء به اثبات یاء در آن به هر حال خوانده‌اند، فقط ابن ذکوان به دو وجه (اثبات و حذف یاء) در هر حال خوانده است.


ابن عامر (مثل ابوعمرو و نافع) در: یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلیکُم (زخرف// 6) به اثبات یاء ساکنه در وصل و وقف خوانده است.


وقف هشام به روی همزه آخر کلمه: کلیه قواعدی که در قراءت حمزة بن حبیب در وقف بر روی همزه‌ای که در آخر کلمه واقع شده بیان شده، برای هشام هم مقرر است، ولی او در وقف بر کلماتی که همزه در وسط دارند قواعد تسهیلی ندارد.


1. همزه ساکن ماقبل متحرک: وقتی در آخر کلمه واقع شود، چه به سکون لازم، مانند: اِقْرَأ، لَمْ ینَبَّأ، اِنْ یشَأ، نَبِّئ، هَِیئ، السَیئ، و چه به سکون عارض (یعنی سکون به سبب وقف) مانند بَدَءَ، اَنْشَأَ، اَسْوَءَ، عَنِ النَّبَأِ، مِنْ حَمَأٍ، یبْدِئُ، ینْشِئُ، لُؤلُؤءً، در وقف بر آنها، قرائت هشام ابدال همزه به حرف مدی از جنس حرکت ماقبل آن است، یعنی همزه بعد از فتحه به الف، و بعد از ضمه به واو، و بعد از کسره به یاء تبدیل می‌شود.


2. همزه متحرک ماقبل ساکن: وقتی در آخر کلمه باشد:


الف. اگر سکون روی حرف صحیح، و همزه بعد از آن در آخر کلمه باشد، مانند: الخبْءَ، المَرْءُ، مِلْءُ، دِفْءٌ.


ب. ساکن ماقبل همزه متحرک حرف لین، و همزه بعد از آن در آخر کلمه، مانند ظَنَّ السَّوءِ، شَییءٌ.


ج. ساکن ماقبل همزه متحرک، دو حرف از حروف مدی (واو و یاء) و همزه در آخر کلمه باشد، مثل: اَنْ تَبوُءَ، لَتَنُوءُ، سئَ، و َجئَ. در این سه قسم، که سکون روی حرف صحیح، یا لین، و یا دو حرف از حروف مدی بوده، و همزه متحرک بعد از این سکون در آخر کلمه باشد، حکم وقف از نظر هشام، نقل و حذف است، یعنی حرکت همزه به ماقبل نقل شده و همزه خود حذف می‌شود.


تبصره: از سه قسم ذکر شده، در کلماتی مثل: مِلءُ، دِفءٌ، ظَنَّ السَّوءِ، لَتَنُوءُ که حرف ساکن به حرکت همزه محذوفه متحرک شده، در آخر کلمه واقع می‌شود و برای وقف بایست ساکن گردد، چون این سکون عارضی است که به سبب وقف حاصل شده، و غیر از سکون اصلی قبل است که در وصل هم موجود بوده، به این جهت بر این سکون در حالت وقف، رَوم و اشمام جایز است؛ وقتی حرکت همزه محذوفه ضمه باشد، و رَوم جایز است؛ وقتی حرکت همزه کسره باشد.


د. اگر همزه متحرک، بعد از الف در آخر کلمه باشد، مثل: جاءَ، السِّفَهاءُ، اَلسَّماءُ، شاءَ، شُرَکاءُ، در وقف بر آنها به روایت هشام ابدال همزه به الف است، که با الف قبلی دو الف جمع می‌شود و جایز است حذف یکی برای خلاصی از اجتماع دو ساکن، و می‌توان هر دو الف را به حکم جایز بودن دو ساکن در یک کلمه در موقع وقف بر آن، باقی گذارد. بر مبنای حذف یکی از آنها، اگر محذوف دومی باشد، جایز است مد و قصر (چون فقط حرف مدی قبل از همزه‌ای که پس از ابدال حذف شده موجود است) و اگر هر دو الف را باقی گذارد، برای فصل بین دو الف، الف سومی میآورد، و مد آن را به مقدار شش حرکت ادا می‌کند (بر حسب مقدار هر الف دو حرکت است) .


تبصره: علمای قرائت، توسط را هم- بر قیاس سکون عارضی- برای وقف جایز دانسته، و سه وجه در موقع ابدال همزه ذکر کرده‌اند: قصر، توسط و مد.


هـ، واو و یاء زائده قبل از همزه متحرک


مثال همزه آخر کلمه بعد از واو زائده: قُرُوءٍ، و بعد از یاء زائده: بَریءٌ، النَّسیءُ. حکم وقف هشام بر چنین کلماتی این است که همزه را تبدیل به حرفی از جنس ماقبل نموده، و سپس در هم ادغام کرده، و بر سکون تشدید حاصله از ادغام آن، وقتی حرکت همزه مبدله مکسور یا مضموم باشد دخول رَوم جایز است، و اگر مضموم باشد اشمام جایز است.


تبصره: در واء و یاء ساکن اصلی، مثل: السُّوءُ، شیءٌ، تَبُوءَ، لَتَنُوءُ، سیءَ، وَجیءَ (مانند واو و یاء ساکن زائد) همزه واقع بعد از واو اصلی را تبدیل به واو، و همزه واقع بعد از یاء اصلی را تبدیل به یاء، و در واو و یاء قبلی که اصلی هستند، ادغام نموده‌اند. پس برای همزه واقع بعد از واو و یاء ساکن اصلی، دو وجه مقرر می‌شود: 1. نقل حرکت همزه به ماقبل و حذف آن 2. ابدال همزه به حرف ماقبل، و ادغام ماقبل در آن، و بر سکون تشدید حاصله در آخر کلمه جایز است دخول رَوم و اشمام طبق قاعده.


تبصره: بعضی اهل اداء، برای همزه متحرک آخر کلمه که جهت وقف ساکن شده، وقتی بعد از حرف متحرک واقع شده، یا همزه متحرک آخر کلمه که بعد از الف واقع شده، غیر از وجه ابدال که شرح آن گذشت. وجه تسهیل بین بین به رَوم را قائل هستند (وقف به تسهیل بین بین بدون رَوم، مثل وقف به حرکت است که صحیح نیست) .


برای رهایی از التقاء ساکنین


وقتی آخر کلمه‌ای ساکن، و اول کلمه بعدی همزه وصلی باشد که در ابتداء به آن مضموم خوانده می‌شود ابن عامر (مانند کسائی، نافع، ابن کثیر، ابو جعفر، خلف) ساکن اول را با ضم به ساکن دوم وصل می‌کند مثل: قُلُ ادْعُوا (سبأ// 22و...) ، اَوُ انْقُص (مزّمّل// 3) ، قالَتُ اخْرُج (یوسف// 31) ، قُلُ انْظُروا (یونس// 101) ، اَنُ اعْبدواللهَ (مائده//117 و...) ، مَحظُورَنُ انْظُرْ (اسراء// 20-21) ، لَقَدُ استُهزِئَ (انبیاء// 41) .

منابع

  1. حرز الامانی و وجه التهانی فی القراءات السبع : صفحه [۱]
  2. التیسیر فی القراءات السبع : صفحه [۲]
  3. النشر فی القراءات العشر : صفحه [۳]
  4. الکشف عن وجوه القراءات السبع و عللها و حججها : صفحه [۴]
  5. السبعة فی القراءات : صفحه [۵]
  6. الحجة فی القراءات السبع : صفحه [۶]
  7. حجة القراءات : صفحه [۷]

اصطلاح‌نامه

اعم

اصول القاری

وابسته

قرائت ابن عامر یحصبی