جستجو بر اساس ویژگی
This page provides a simple browsing interface for finding entities described by a property and a named value. Other available search interfaces include the page property search, and the ask query builder.
فهرست نتایج
- هَدّه + (نوعی صدای وحشتناک را هده گویند.)
- شهادت لاعب به اربعة عشر + (نوعی قمار بازی است.)
- تطییب کفن به ذریره + (نوعی ماده خوشبو کننده میباشد.)
- نکاح مَقت + (نکاح با زن پدر پس از وفات پدر یا طلاق دادن پدر میباشد.)
- نکاح با متبرج الزوج + (نکاح با زنی که فقط برای شوهرش آرایش میکند.)
- اولی الاربه + (نیازمند به ازدواج . این عنوان در قرآن کریم به صورت « غَیرِ اُولِی الاِربَةِ » به کار رفته است و فقیهان به مناسبت از آن در باب نکاح سخن گفته اند.)
- صلح با علم متصالحان + (هر دو عالم به دعوی و مقدارهستند اما عالم به واقع مطلب ومقدار ماده دعوی نمیباشند.)
- نکاح رغبت + (هر عقد نکاح جز نکاح تحلیل را گویند.)
- فُوت + (هوائی که از میان دو لب گرد کرده بیرون کنند برای تیز کردن آتش یا خاموش کردن چراغ و شمع و یا خنک کردن طعام یا نوشابهای گرم.)
- تزریق + (وارد کردن مایعی مانند دارو به بدن با سوزن مخصوص.)
- ولی فقیه + (واژه حاکم شرع دو کاربرد عام (اعم از معصوم و غیر معصوم مأذون. سند: شرایع الاسلام ج4ص945) و خاص (غیر معصومی که صلاحیت حاکمیت دارد. سند: تذکرةالفقها طبع قدیم ج2ص592) که همان ولی فقیه است.)
- حیوان شاخ شکسته + (واژه عضباء به دو معنای حیوان شکسته شاخ و شکافته گوش آمده است.)
- خودداری از کندن غرس + (واژه غرس خصوصیت ندارد بلکه شامل هرآن چه که در مشفوع ایجاد گردد میباشد.)
- مطالبه + (واژه مطالبه عمدتا در جایی استعمال میشود که حقی برای فرد درخواست کننده نسبت به مورد درخواست وجود داشته باشد؛ به همین جهت اخص طلب به معنای درخواست شده است.)
- تقبیل ( عقد ) + (واگذاری زمین خراج برای زراعت بدون مدت در تقابل اجرت معین به بیت المال میباشد.)
- اقطاع ( عمل ) + (واگذاری زمین یا منافع یا محل کسب برای زمانی محدود یا نا محدود به کسی از سوی حاکم)
- إستار + (وزن چهار و نیم مثقالی)
- نوات + (وزنی معادل پنج درهم)
- حسن هیئت قاضی + (وضع ظاهری مناسب قاضی.)
- نکاح شغار + (وقتی مردی با دختر فردی ازدواج مینمود به جای مهریه خواهر خود را به نکاح پدر آن دختر در میآورد.)
- انکار فرزندی بعد از اقرار + (ولد بعد از بلوغ، رابطه ی نسب خود را با مقر تکذیب میکند.)
- وَدْی + (وَدْی آب سفید رقیقی که بعد از ادرار خارج میشود.)
- عدم اجزای مردار در لباس نمازگزار + (َ)
- پالان + (پالان شتر را رحل و پالان اسب و خر را اکاف می گویند.)
- امتخاط + (پاک کردن بینی)
- تخلیل ناخن میت + (پاک کردن ناخن میت)
- مَک + (پایان آیه نزد قاریان مکی)
- دوس شکم + (پایمال کردن)
- بکارت + (پرده نازکی است در فرج زن که با پاره شدن آن خون میآید.)
- تیهو + (پرنده ای است شبیه به کبک لیکن از کبک کوچکتر است و معرب آن تیهوج است .)
- حُباری + (پرندهای است بزرگ و دانه خوار، خاگستری رنگ و منقش به سیاهی و منقارش دراز میباشد.)
- صَوام + (پرندهای است خاکی رنگ، دارای گردن دراز، که اکثراً در درخت خرما آشیانه میسازد.)
- بغاث + (پرندهای تیره رنگ، کُنْد پرواز و مردارخوار)
- تبازخ + (پشت را مانند زین اسب قرار دادن.)
- اختباء + (پنهان شدن)
- دفن بچه دان میت + (پوستی که بچه درون او باشد و هنگام تولد با نوزاد از رحم خارج میشود.)
- پوشش زنانه + (پوشش مختصات زن نظیر لباس، روسری، چادر و ... برای مردان)
- پوشش مردانه زن + (پوشش مختصات مرد نظیر لباس، عمامه و... توسط زنان)
- اَحْداث سَنَه + (پیدایش عیب های ویژه از زمان خرید غلام یا کنیز به مدّت یک سال)
- مُجَسَّمه + (پیکری که از فلز، سنگ، چوب، گچ و امثال آن ساخته شود.)
- سائق + (چاروادار- راننده حیوان)
- حریم چاه ناضِح + (چاهی که آب آن با شتر کشیده میشود و زراعت با آن آبیاری میگردد.)
- حریم چاه مَعْطِن + (چاهی که در نزدیکی خوابگاه شتران است.)
- خاتمه سوره بقره + (چهار آیه که از کنز عش نازل شدهاند.)
- چکاوک + (چکاوک پرندهای است خوش آواز که کمی بزرگ تر از گنجشک است و تاج بر سر دارد.)
- قَرَن ( فقه ) + (چیزی است شبیه گوشت که در عضو تناسلی زن پیدا و مانع جماع میگردد و گاهی هم استخوانی در آن محل مانع جماع می شود.)
- ذات الاشاجع + (چیزی که در میان سُم حیوان است.)
- عدالت ( فقه ) + (کاربرد واژه عدالت در فقه کاملا متمایز با کلام و اخلاق است زیرا در کلام معنایی فراتر از انسان را در بر می گیرد چه این که در اخلاق جنبه خلقی آن مورد توجه است ولی در فقه هم منحصر در انسان است و هم جهات فعلی آن مورد توجه است.)
- جنایت پدر کافر + (کافر، صفت پدر است.)
- قرآن ( علوم قرآنی ) + (کتاب آسمانی مسلمانان که شامل سورهها، آیهها، الفاظ، کلمات و حروف ثابت است و با ترتیب مشخصی وجود دارد.)
- مُبَنج + (کسی است که بنگ (نوعی ماده مخدر) را به دیگری میخوراند.)