اصول قرائت ابن کثیر
از دانشنامه علوم اسلامی
توضیح مفهومی
اصول قرائت ابن کثیر : ضوابط و روشهای عامِ قرائت ابن کثیر؛ یکی از قاریان هفت گانه
امام ابوسعید عبدالله بن کثیر بن المطلب الملکی عطار عجم. شیخ قراء مکّه (45 ـ 120) از تابعین است، و تعدادی از صحابه رسول اکرم مثل ابو ایوب انصاری و انس بن مالک و دیگران را درک کرده است. ابو عمرو بصری - که خود یکی از قاریان هفتگانه است - از او بهره جسته و وی را در زبان عربی از مجاهد داناتر میداند. قرائت او را علاوه بر ابی عمرو بصری، پیشوایانی چون خلیلبناحمد و شافعی نقل کردهاند. ابنکثیر تا هنگام مرگ پیشوای مورد پذیرش مردم مکه در قرائتبوده است. بخاری و مسلم در صحیحین از وی نقل حدیث نموده و گروهی او را به وثاقتستودهاند. وی در مکه به دنیا آمد و در عراق اقامت گزید، سپس به مکه بازگشته و در همانجا وفات کرد. این قاری ایرانیالاصل را باوقار و دارای قامتی بلند و تنومند و با گفتاری فصیح و بلیغ وصف نمودهاند.
راویان او عبارتند از: 1. ابوالحسن احمد بن محمد بن عبدالله بن القاسم بن نافع بن ابی بزة البزّی مکّی (170 ـ 250) ؛ 2. ابو عمر محمدبن عبدالرحمن بن محمد بن خالدبن سعید الملکی المخزومی معروف به قنبل (195 ـ 291) . البته این دو راوی هیچیک بی واسطه از وی اخذ ننمودهاند. اصول قرائت ابن کثیر به شرح ذیل است:
1. بسمله: ابن کثیر در شروع اول تمام سورهها و همچنین هنگام ورود از سورهای به سوره دیگر بر طبق رسم الخط مصاحف بسم الله را خوانده (جز توبه) .
2. میم جمعی: ابن کثیر تمام میمهای جمعی را در وصل به مابعد متحرک، صله واوی داده است؛ مثل: عَلَیهِمُو غَیرِ (حمد//7) ، مِنهُمُو اُمِّیونَ (بقره//78) . ولی اگر بعد از میم جمعی ساکن باشد، مثل: عَلَیکُمُ الصِیامَ (بقره//183) و مِنهُمُ الَّذینَ (توبه//61) ، مثل سایر قرّاء صله نداده است.
3. مَدها: ابن کثیر به قصر منفصل، و توسط متصل قرائت کرده است و در مد لازم که سببش سکون لازم است، مثل همه قراء به اشباع مد داده است، و در مد عارض به سکون (به سبب وقف) مانند همه قراء سه وجه دارد: قصر، توسط، طول.
4. هاء کنایه: در موردی که ماقبل هاء ضمیر ساکن و مابعدش متحرک باشد ابن کثیر در مضموم آن صله واوی و در مکسورش صله یائی داده است، مثل: فیهی هُدی (بقره//2) ، عَقلُوهُو (بقره//75) ، اجتَباهوُ و هَداهُو (نحل//121) . و حفص در فیهی مُهاناً (فرقان//69) از او متابعت کرده.
تبصره: مراد از صله، اشباع ضمه به واو مدی، و اشباع کسره به یاء مدی است که در وصل جاری و در وقف حذف میشود (اصطلاحاً ضد صله اختلاس است) .
ابن کثیر: اَرجِهْ وَ اَخاهُ (اعراف//111 و شعراء//36) را به ضم هاء و صله آن، و اضافه کردن همزه ساکنه بعد از (اَرْجِئهُوا و اَخاهو) خوانده است. وَ یتَّقهِ (نور//52) را یتَّقهِی (به کسر قاف و اشباع هاء ضمیر) ، وَ اِنْ تَشُکُروا یرْضَهُ لَکُم (زمر//7) را به اشباع هاء (یرضَهُو) ، و فَاَلقِه اِلَیهِمِ (نمل//28) را به کسر هاء و صله آن (فَاَلقِهِی) خوانده است. و ما اَنسانِیهُ (کهف//63) را به کسر هاء و صله یائی (اَنسانیهی) ، و عَلَیهِ الله (فتح//10) را به کسر هاء تلاوت کرده است.
5. اجتماع دو همزه در یک کلمه: دو همزه واقع در یک کلمه را در هر شکل و هر حرکت، ابن کثیر به تحقیق همزه اول و تسهیل همزه دوّم خوانده است، مثل: ءَاَنذَرتَهُم، ءَاِنَّکُم، ءَاُلقِی. اَنْ یؤتی (آل عمران//73) با دو همزه ءَاَنْ یؤتی، و اَذْهَبْتُم طَیباتِکُم (احقاف//20) را ءَاَذهَبتُم ـ یعنی با زیادتی همزه استفهام بر آنها- خوانده، و باز قاعده تسهیل همزه دوم را منظور نموده است.
تبصره: اَن یوتی صُحُفاً مُنَشَّرةً (مدثر//52) را با یک همزه خوانده است.
در ءَآمَنتُم (اعراف//123، طه//71، شعراء//49) با دو همزه و تسهیل همزه دوّم، و به روایت قنبل در سوره طه مثل حفص با یک همزه و تحقیق آن، و در وصل «قالَ فِرعُونَ» به: «ءَآمنتم» (اعراف//123) ، و در وصلِ «وَالَیهِ النُّشُورُ» به: «ءَاَمِنتُم» (ملک//16) در این دو موضع در حالت وصلی همزه اول را واو خالص خوانده: وَ ءامَنتُم، وَاَمِنتُم و همزه دوم آنها را هم تسهیل کرده است، ولی در ابتدای از آنها به تحقیق همزه اول، و تسهیل دوم قرائت نموده است.
تبصره: ابن کثیر کلمه قُرانْ را در وقف و وصل به نقل و حذف (قُران) خوانده است.
6. اجتماع دو همزه در دو کلمه: 1. متفق در حرکت: الف: به روایت بَزّی اگر هر دو مفتوح باشند، مثل: جاءَ اَمْرُنا، شاءَ اَنْشَرَهُ (عبس//22) به حذف یکی از همزهها (مثل قالون و ابوعمرو) خوانده، که نتیجه آن در مد معلوم میشود، اگر محذوف اولی باشد، مد آن منفصل، و به قصر خوانده میشود، و اگر محذوف دومی باشد، مد آن متصل و توسط آن لازم است.
و اگر هر دو مکسور باشند، مثل: هؤلاءِ اِن (بقره//31) ، مِنْ وَراءِ اِسحقَ (هود//71) ، و یا هر دو مضموم باشند، مثل: اَولیاءُ اُولئکَ (احقاف//32) ، روایت بزی از ابن کثیر، به تسهیل همزه اول در آنهاست، و در حرف مد قبل از همزه مسهله جایز است توسط و قصر.
تبصره: در بِالسُّوء اِلّا مارَحِمَ (یوسف//53) بزی (مثل قالون) دو وجه دارد: یکی تسهیل بر طبق اصل روش خود، و دیگر ابدال همزه اول به واو، و ادغام واو ساکنه قبلی در آن، که با یک واو مشدّد و تحقیق همزه بعد از آن خوانده میشود.
ب. اما به روایت قنبل از ابن کثیر، در دو همزه متفق در حرکت، همزه اول به تحقیق، و در همزه دوم دو وجه دارد: 1. تسهیل آن 2. ابدال همزه به حرف مدی مجانس با حرکت همزه اول (مثل ورش) . و در صورت ابدال همزه دوّم به حرف مدی اگر حرف بعد از آن متحرک باشد، به قصر خوانده میشود، مثل فِی السَّماءِ اِلهٌ (زخرف//84) ، جاءَ احَدٌ (مومنون//99) ، اَولیاءُ اُولئکَ (احقاف//32) ، و اگر حرف بعد آن ساکن باشد، مد آن لازم است، مانند: وَ یمْسِکُ السَّماءَ اَن تَقَعَ (حج//65) ، فَقَد جاءَ اَشراطُها (محمد//18) ، مِنَ السَّماءِ اِنْ (شعراء//187) .
تبصره: در مِنَ النِّساءِ اِنِ اتَّقَیتُنَّ (احزاب//32) که حرکت نون برای رفع التقاء ساکنین است، جایز است قصر و اشباع در حرف مد قبل از آن، پس در این کلمه سه وجه است: تسهیل، ابدال به قصر، ابدال به مد (مثل ورش) .
و وقتی بعد از همزه دوّم الف باشد، مثل: جاءَ ال لَوطٍ (حجر//61) ، جاءَ ال فِرعَونَ (قمر//41) روایت قنبل به سه وجه است: تسهیل همزه دوم، ابدال آن به الف با مد یا قصر، زیرا در وجه ابدال دو الف پیدا میشود، که جایز است حذف اولی و قصر آن و دیگر اثبات هر دو الف و زیاد کردن الف سوم برای فصل، که در این صورت با مد خوانده میشود.
2. دو همزه در دو کلمه و مختلف در حرکت: قراءت ابن کثیر (مثل نافع و ابو عمرو) :
الف. اگر همزه اول مفتوح و دوم مکسور یا مضموم باشد، مثل: شُهَداءَ اِذ (انعام//144، بقره//133) ، تَفِیءَ اِلی (حجرات//9) ، جاءَ اِخوَةُ (یوسف//58) ، جاءَ اُمَّةً رَسُولُها (مومنون//41) به تسهیل (بین بین) همزه دوم است.
ب. اگر همزه اول مضموم و دوّم مفتوح باشد، مثل: لَو نَشاءُ اَصَبنا (اعراف//100) ، یا سَماءُ اَقْلِعِی (هود//44) ، همزه مِنَ السَّماءِ ایةً (شعراء//4) ، هوُلاءِ اَهْدی (نساء//51) ، همزه دوم بدل به یاء خالص میشود. و اگر همزه اول مضموم و دوم مکسور باشد، مثل: ما مَسَّنِی السُّوُءُ اِنْ (اعراف//188) ، یشاءُ اِلی (بقره//213) ، به دو وجه: تسهیل همزه دوّم، یا ابدال آن به واو خالص، قرائت ابن کثیر است.
تبصره: تسهیل و ابدال همزه در تمام مراحل ذکر شده، فقط در موقع وصل آن است، و اگر وقف بر اوّل و ابتداء به دوم شود، حکم آن تحقیق است.
در همزههای دیگر: ابن کثیر هُزُءاً (بقره//67) و کُفُؤاً (اخلاص//4) را در هر حال به همزه خوانده، و رَؤف را (مثل حفص) و کلمه ضیزی (نجم//22) را با همزه ساکنه بعد از ضاد، ضِئْزی، وَ مَناةَ (نجم//20) و یاجوج و ماجوج (کهف//94، انبیا//96) را با ابدال همزه با الف، و کلمه مُوصَدَةً (بلد//20، همزه//8) را به ابدال همزه به واو، وَ یضاهُونَ (توبه//30) را به ضم هاء بدون همزه (مثل حفص) ، و مُرجَونَ (توبه//106) و تُرجی (احزاب//51) را با همزه مضمومه بعد از جیم، مُرْجَئُونَ و تُرْجِئُ خوانده است.
و قنبل کلمه ضیاء (یونس//5، انبیاء//48، قصص//71) را با همزه مفتوح در مکان یاء: ضِئاءً، ها اَنْتُمْ (آل عمران//66, 119، نساء//109) را به حذف الف بعد از هاء و تحقیق همزه: هَاَنتُم خوانده (ها را بدل از همزه دانسته نه برای تنبیه) .
و به روایت بزی: کلمات اِسْتَیئَسُوا مِنهُ، لا تَیئَسُوا، اِنَّهُ لاییئَسُ، اِستَیئَسَ الرُّسُلُ (یوسف) ، اَفَلَمْ ییئَسِ (رعد//31) ، همزه را مقدم بر محل یاء با ابدال همزه به الف، و بعد آن یاء به جای همزه: اِسْتایسُوا، لا تایسُوا و... در هر پنج کلمه خوانده است.
ابن کثیر کلمه اللّائِی (احزاب//4، مجادله//2، طلاق//4) را به حذف یاء بعد از همزه (اَللّاءِ) ، و به روایت قنبل به تحقیق همزه مکسوره، و به روایت بزّی، دو وجه: تسهیل همزه مکسوره با مد یا قصر آن، و دیگر ابدال آن به یاء ساکنه با اشباع الف قبل اَللّائی، و در این وجه در اَللّائی یئِسْنَ (طلاق//4) اظهار بین دو یاء با سکته، و یا به ادغام.
ابن کثیر اَلْاَیکَةِ (شعراء//176، ص//13) را به لام مفتوح بدون الف وصل قبل آن و همزه بعد آن و فتح تاء تأنیث (لَیکَةَ) ، و فعل امر سؤال را وقتی قبل آن واو یا فاء باشد به نقل و حذف: وَسَلُوا، وَسَلْ، فَسَلْ، فَسَلُوهُنَّ، و قُرْانْ را در هر حال به نقل فتحه همزه به راء و حذف همزه خوانده است.
7. ادغامات: ابن کثیر در ادغام متقاربین مثل حفص امساک داشته، ذال إذ را در مقابل حروف شش گانه، و دال قد را در نزد حروف هشتگانه، و تاء تأنیث را نزد حروف شش گانه، که در آنها قراء راه خلاف پیمودهاند، تماماً به اظهار خوانده است.
لام هل و بل را در نزد حروف اظهار نموده، نون یس را در واوِ و القرآن، و نون را در والقلم به اظهار خوانده است، بزی نون را در میمِ طسم (شعراء، قصص) ادغام کرده است، و باء را در میمِ اِرکَب مَعَنا (هود//42) قنبل به ادغام روایت کرده، و به روایت بزی به دو وجه اظهار و ادغام صحیح است، ابن کثیر ثاء را در ذال یلهَث ذلِکَ (اعراف//176) اظهار کرده است، و یعَذِّبْ مَنْ یشاءُ (آخر بقره) را که به سکون باء خوانده، به دو وجه اظهار و ادغام، و اصح اظهار است.
لام را در راء، مثل قُل رَّبِّی، و قاف را در کاف اَلَمْ نَخْلُقْکُّمْ (مرسلات//20) مثل همه قراء ادغام کرده است.
8. وقف بر مرسوم الخط: به روایت بزی (مثل کسائی) در وقف بر کلمه هیهات (مؤمنون//36) به هاء وقف کرده، ابن کثیر در وقف بر کلمه یااَبَتِ (یوسف، مریم، قصص، صافات) مثل ابن عامر به هاء وقف کرده است.
ابن کثیر تاء تأنیث را در کلماتی که به تاء کشیده نوشته شده (مثل ابو عمرو و کسائی) به هاء وقف کرده، مثل: بِقیتُ الله خَیرٌ لَکُم (هود//86) ، وَاذْکُرُوا نِعمَتَ اللهِ عَلَیکُم (فاطر//3) ، و به روایت بزی، در وقف بر کلمات: فیمَ، بِمَ، مِمَّ، عَمَّ، لِمَ با الحاق هاء سکت وقف کرده، و در وجه دیگر، بر طبق نوشته قرآنی بدون هاء سکت وقف نموده است.
در چهار موضع که سکت به روایت حفص آمده: عِوَجاً قَیماً (کهف//1-2) ، مَرقَدِنا هذا (یس//52) ، مَن رّاقٍ (قیامت//27) ، بَل رّانَ (مطففین//14) به ترک سکت و ادغام نون مِنْ و لام بَل در راء بعد خوانده است.
9. یاء ضمیر متکلم (یاء اضافه) : 1. یاءات اضافه که بعدش همزه قطع مفتوح باشد، ابن کثیر (مثل نافع و ابو عمرو) به فتح یاء خوانده است. مثل اِنّی اَخافَ، اِنّی اَعلَمُ، اِنّی اَری. و او در چهارده موضع به سکون یاء خوانده است، و آنها عبارتد از: اَرِنِی اَنْظَرُ (اعراف// 143) ، لاتَفتِنّی اَلا (توبه// 49) ، فَاتَّبِعنی اَهْدِکَ (مریم// 42) ، وَ تَرْحَمْنی اَکُن (هود// 47) ، لِیبلُونَی ءَاَشکُر (نمل// 41) ، سَبِیلی اَدْعُوا (یوسف// 10) ، یأذَنَ لی اَبی (یوسف// 36) ، مِن دونی اَولیاءَ (کهف// 98) ، اِجْعَلْ لی ءایةً (آل عمران// 41، مریم// 9)
و در هفت موضع قنبل به سکون و بزی به فتح یاء خوانده است: فَطَرنی اَفَلا (هود// 51) ، اِنّی اَریکُم (هود// 84) ، لکِنّی اریکُم (هود// 29، احقاف// 23) ، تَحْتی اَفَلا (زخرف// 50) ، اَوْزِعْنی اَنْ (نمل// 19، احقاف// 15) . و عِندِی اَوَ لَمْ (قصص// 78) را قنبل به فتح و بزی به سکون خواندهاند.
2. یاءات اضافه که بعدش همزه قطع مکسور آمده، قرائت ابن کثیر به سکون یاء است. ولی در دُعائیَ اِلّا فِراراً (نوح// 6) ، ءابائِی اِبراهیمَ (یوسف// 38) به فتح یاء خوانده است، اما بر طبق روش خود در یدِی اِلَیکَ (مائده// 30) ، اُمّی اِلهَینِ (مائده// 118)
و اَجْرِی اِلّا (یونس// 72، هود// 29و 51، سبأ// 47، شعراء// 109و 127و 145و 164و 180) را به سکون یاء خوانده است.
3. یاءات اضافه که بعدش همزه قطع مضموم آمده، در کلیه آنها قرائت ابن کثیر به سکون یاء است.
در موارد دیگر که بعد از یاءات اضافه همزه وصل با لام تعریف یا بدون آن آمده، قرائت ابن کثیر به فتح یاء است، مثل: عَهدیَ الظّالمینَ (بقره// 124) ، اِنّیَ اصْطفَیتُکَ (اعراف// 144) ، اَخِیَ اشْدُدْ (طه// 30-31) ، نَفْسِیَ اذهَب (طه// 41-42) ، ذِکریَ اذْهَبا (طه// 42-43) ، بَعدیَ اسْمهُ (صف// 6) ، مِنْ وَرائیَ وَ کانَتْ (مریم// 5) ، شُرَکائِیَ قالُوا (فصلت// 47) .
و در کلمات بَیتِی (بقره// 125، حج// 26، نوح// 28) ، وَجْهِی (آل عمران// 20، انعام// 79) ، مَعی (اعراف// 105، توبه// 83، کهف// 67و 72و 75، انبیاء// 24، شعراء// 62و 118، قصص// 34) ، وَلِی نَعجَةٌ (ص// 23) ، ما کانَ لی (ص// 69، ابراهیم// 22) ، وَلی فیها مأربُ (طه// 18) همه را به اسکان یاء خوانده است.
روایت بزی در قَومِی اتَّخَذُوا (فرقان// 30) به فتح یاء است، و در لِی دینِ (کافرون// 6) دو وجه فتح و اسکان هر دو صحیح است (قنبل به سکون) ، ابن کثیر مالِی لا اَرَی الهُدهُدَ (نمل// 20) را به فتح یاء خوانده است.
10. یاءات زوائد: ابن کثیر، یومَ یأتِ (هود// 105) ، تؤتُونِ (یوسف// 66) ، اَلمُتَعالِ (رعد// 10) ، لَئِن اَخَّرتَنِ (اسراء// 62) ، اَنْ یهدِینِ (کهف// 24) ، اِن تَرَنِ (کهف// 38) ، اَن یؤتِینِ (کهف// 39) ، ما کُنّا نَبغِ (کهف// 62) ، اَن تُعَلِّمَنِ (کهف// 66) ، اَلّا تَتَّبِعَنِ (طه// 93) ، اَتُمِدُّونَنِ (نمل// 36) ، وَالبادِ (حج// 25) ، کَالجَوابِ (سبأ// 13) ، اَلتَّلاقِ (غافر// 15) ، اَلتَّنادِ (غافر// 32) ، وَالتَّبِعُونِ (غافر// 38) وَالجَوارِ (شوری// 32) ، اِلَی الدّاعِ (قمر// 8) ، المُنادِ (ق// 41) ، یَسرِ (فجر// 4) را به اثبات یاء در هر حال (وقف و وصل) خوانده است. و در جابُوا الصَّخرَ بِالوادِ (فجر// 9) ابن کثیر به اثبات یاء در هر حال، و به روایت قنبل، در وقف آن دو وجه ذکر شده.
و به روایت بزی به اثبات یاء در هر حال در: دُعاءِ (ابراهیم// 40) ، یدْعُ الدّاعِ (قمر// 6) ، اَکرَمنِ (فجر// 15) ، اَهانَنِ (فجر// 16) ، بالوادِ (فجر// 9) . در مورد اخیر قنبل در وقف با بزی موافق است. و به روایت قنبل به اثبات یاء در هر حال: اِنَّهُ مَنْ یتَّقِ وَ یصْبِرْ (یوسف// 90) ، ولی در نَرْتَع (یوسف// 12) به اثبات و حذف یاء در هر حال روایت شده است.
ابن کثیر فما آتَینِ (نمل// 36) را به حذف یاء در هر حال خوانده است و کلمات: هادٍ (رعد //7 و 33، زمر// 36، غافر// 33) ، والٍ (رعد// 11) ، واقٍ (رعد// 34 و 37، غافر// 21) ، باقٍ (نمل// 96) را به اثبات یاء فقط در حال وقفی، و در: یُنادِ (ق// 41) به دو وجه حذف و اثبات یاء در وقف خوانده است.
11. انتخاب حرکت برای رهائی از التقاء ساکنین: وقتی آخر کلمهای ساکن و اول کلمه بعدی هم ساکن باشد، اگر اول کلمه بعدی همزه وصلی باشد که در ابتدای به آن به ضم خوانده میشود، ابن کثیر (مثل کسائی، نافع، ابن عامر، ابوجعفر و خلف) ساکن اول را به ضم به ساکن دوم وصل میکند، مثل: قُلُ ادْعُوا (سبأ// 22، و...) ، اَوِ انْقُصْ (مزّمّل// 3) ، قالَتُ اخْرُج (یوسف// 31) ، قُلُ انْظُرُوا (یونس// 101) ، اَنُ اعْبُدُاللهَ (مائده// 117) ، لَقَدُ اسْتُهْزِئِ (انبیاء// 41) و مَحظُورَنُ انْظُر (اسراء// 20-21) .
12. تشدید تاء در وصل: روایت بزی از ابن کثیر، به تشدید تاء فعل مضارع در حال وصل در 31 موضع اتفاقی است، و آنها عبارتند از: وَ لاتَّیمَّموا (بقره// 267) ، وَ لا تَّفَرَّقُوا (آل عمران// 103) ، اَلَّذینَ تَّنَوِّفیهُم (نساء// 97) ، وَ لاتَّعاوَنُوا (مائده// 2) ، فَتَّفَرَّقَ (انعام// 153) ، هِی تَّلقَفُ (اعراف// 117 و شعراء// 54) ، وَلا تَّوَلُّوا عَنهُ (انفال// 20) ، وَ لاتَّنازَعُوا (انفال// 46) ، هَل تَّرَبَّصُونَ بنا (توبه// 52) ، وَ اِنْ تَّوَلَّوا (هود// 3, 57) ، لا تَّکلّمُ (هود// 105) ، ما تَّنَزَّلُ (حجر// 8) ، یمینِکَ تَّلقَف (طه// 69) ، اِذ تَّلَقَّونَهُ (نور// 15) ، فانْ تَّولَّو فَانَّما (نور// 54) ، عَلی من تَّنَزَّلُ الشیاطینُ، تَّنَّزلُ عَلی کلِّ (شعراء// 221 ـ 222) ، وَ لا تَّبَرَّجْنَ (احزاب// 33) ، وَلا اَنْ تَّبَدَّلَ (احزاب// 52) ، ما لَکُم لا تَّناصَرُونَ (صافات// 25) ، وَ لا تَّنّابَزوا (حجرات// 11) ، وَ لا تَّجَسَّسُوا (حجرات// 12) ، قبائل لتَّعارَفوا (حجرات// 13) ، اَن تَّولَّوهُم (ممتحنه// 9) ، تَکادَّ تَّمیزُ (ملک// 8) ، لَماتَّخَیرَّونَ (قلم// 38) ، فَاَنتَ عنْ هُو تَّلَهّی (عبس// 10) ، ناراً تَّلَظّی (لیل// 14) ، شَهرٍ تَّنَزَّلُ (قدر// 4) .
بزی از ابن کثیر فقط مواضع فوق را در وصل به تشدید تاء روایت کرده، و سایر موارد مشابه را به تخفیف، مثل سایر قراء ذکر کرده است.
تبصره: در مثالهای فوق اگر قبل از تاء مشدد حرف مدی باشد، مد آن به مقدار شش حرکت کشیده میشود. ابن کثیر نون را در کلمات: هذانِّ، هاتَینِّ، واللَّذانِّ، اَلّذَینِّ، فَذنِّکَ به تشدید خوانده است.
منابع
- حرز الامانی و وجه التهانی فی القراءات السبع : صفحه [۱]
- التیسیر فی القراءات السبع : صفحه [۲]
- النشر فی القراءات العشر : صفحه [۳]
- الکشف عن وجوه القراءات السبع و عللها و حججها : صفحه [۴]
- السبعة فی القراءات : صفحه [۵]
- الحجة فی القراءات السبع : صفحه [۶]
- حجة القراءات : صفحه [۷]