عملکردها

اصول قرائت نافع

از دانشنامه علوم اسلامی

توضیح مفهومی

اصول قرائت نافع : ضوابط و روش‌های عامِ قرائت نافع؛ یکی از قاریان هفت گانه

امام القراءة نافع بن عبدالرحمن المدنی اصفهانی، دومین چهره از قراء مدینه (70 - 169 هـ ق) است. راویان او عبارتند از: 1. ابوموسی عیسی بن مینا المدنی معروف به قالون (م 220 هـ ق) ؛ 2. ابوسعید عثمان ابن سعید المصری ملقب به ورش (110 - 197 هـ ق) که هر دو بدون واسطه از نافع روایت کرده‌اند، و اختلاف در روایت آندو زیاد است. اصول قرائت نافع به این شرح است:


1. بسم الله: نافع طبق رسم الخط مصاحف، در ابتدای هر سوره بسم الله را خوانده، جز سوره توبه که بدون بسم الله نازل شده است. و مثل همه قراء، در ابتدای به قرائت از اواسط سوره‌ها گفتن بسم الله را جایز دانسته. اما بین دو سوره، هنگام وارد شدن از سوره‌ای به سوره دیگر، نافع به روایت قالون بسم الله را برای فصل بین دو سوره خوانده، ولی روایت ورش سه وجه دارد: یا بسم الله را گفته، یا با سکت بدون بسم الله خوانده و یا بدون بسم الله آخر سوره را به اول سوره بعدی وصل نموده است.


تبصره: آنان که سکت بین دو سوره را برای ورش روایت کرده‌اند، در بین چهار سوره الزهر (مدثر به قیامة) ، (فجر به بلد) ، (انفطار به مطففین) و (عصر به همزه) به فصل با بسم الله، و آنانکه به وصل روایت کرده‌اند بین این چهار سوره را به سکت از ورش روایت کرده‌اند.


2. میم جمعی: روایت ورش از نافع، میم جمعی را فقط اگر بعد از آن همزه متحرک باشد، صله واوی داده، مانند: اَنْذَرْتُهمُو اَم (بقره// 6) ، مِنْهُمُوا اُمِیونَ (بقره// 78) ، اَنْفُسُکُمُو اِذْ تُدْعَونَ (غافر// 10) ، البته با اشباع مدی که حاصل می‌شود. و قالون در میم جمعی که بعدش هر حرف متحرک باشد، دو وجه دارد یکی صله واوی، دیگر به سکون آن.


3. مدود (مدها) : قالون مد را به قصر و توسط منفصل و توسط متصل، و ورش به اشباع منفصل و متصل (شش حرکت) از نافع روایت کرده‌اند، و ورش مد بدل را که مخصوص به اوست از نافع روایت کرده، و آن موقعی است که حرف مد بعد از همزه بیاید، و در تحقیق همزه، یا مغیر به تسهیل، یا نقل، یا ابدال، فرقی نمی‌کند مثل: ءمَنَ، ایماناً، اُوتِی، وَالاخِرَة، هولاءِ الهَةً، ءَالَهَتُنا، مِنَ السَّماءِ، ءایةً. و مقدار مد بدل سه وجه دارد: قصر، توسط، مد، که آنرا تثلیث بدل گویند. و مواردی را استثناء کرده: 1. کلمه اسرائیلَ، یؤاخِذُ و سایر متصرفات آن، مثل: لا تُواخذنا 2. هرگاه قبل از همزه حرف ساکن صحیح متصل به آن باشد، مثل: مَسئُولاً، مَذئُوماً، القُرانَ 3. هرگاه همزه برای ابتداء به کلمه آورده شده، مثل: ایتِ، ایذِنْ، اُؤتُمِنَ 4. وقتی حرف مد بعد از همزه بدل از تنوین باشد، که در حال وقفی اتفاق می‌افتد. مثل: دُعاءً، غثاءً، خَطاءً.


تبصره: در کلمه: ءَالانَ (یونس// 91 و 51) که همزه استفهامی دارد، به قصر مد بدل از ورش روایت کرده‌اند، (البته منظور همزه و الف دوم است زیرا اوّلی مد لازم می‌باشد) . و در کلمه الانَ که همزه استفهامی ندارد تثلیث بدل جایز است. و در کلمه اَهْلَکَ عادَ الاوُلی (نجم// 5) مد بدل را به قصر روایت کرده‌اند، البته در الاُولی -در موارد دیگر- تثلیث بدل جاری است، و بعضی از محققین در این دو مورد هم از ورش جایز بودن مد بدل را نقل کرده‌اند.


4. مد و لین: واو و یاء ساکنِ ماقبل مفتوح را حرف لین گویند. بعد از هر یک از این دو حرف اگر همزه بود، و در یک کلمه واقع شوند، ورش در حال وصل یا وقف، به توسط و طول مد داده است، اگر چه حرف لین با همزه در وسط کلمه باشد، مثل شَیئاً، کَهَیئَةِ الطَّیرِ، لاتَیأَسَوا، سَوءَةَ اَخی، یا در آخر کلمه، مثل: شَیئَ، ظَنَّ السَّوءِ. و هر گاه پس از حرف لین روی حرفی غیر از همزه سکون باشد، سه وجه برای ورش جایز است: قصر، توسط، طول.


در کلمه سَوءات (اعراف// 20 و 22 و 26 و 27، یک بار در طه// 121) محققین از علمای فن، برای ورش به دو وجه: قصر، و توسط در لین را ذکر کرده‌اند، ولی اگر به قصر خوانده شود در مد بدل بعد، تثلیث (قصر، توسط، طول) جایز است. و در توسط مدلین، بایستی در مد بدل به توسط اکتفا کرد. و در کلمه اَلمَوْؤُدَةُ (تکویر// 8) ، سه وجه بدل بحال خود باقی است.


5. هاء ضمیر: روایت قالون از نافع در کلمات یُؤَدِّهِ اَلیکَ (آل عمران// 75) و نُؤتهِ مِنها (آل عمران// 145، شوری// 1) ، و نُوَلِّهِ ما تَولّی وَ نُصْلهِ (نساء// 114) و اَرْجِهِ وَ اَخاهِ (اعراف// 111، شعراء// 31) و یتَّقِهِ (نور// 52) و فَاَلقِهِ (نمل// 28) به اختلاس کسره هاء در این یازده موضع روایت کرده است، ولی ورش به اشباع هاء کنایه در آنها خوانده است. و در: فیه مُهاناً (فرقان// 69) نافع به کسر هاء بدون صله خوانده است، و در مَنْ یأتِهِ مُؤمِنَاً (طه// 75) از قالون به دو وجه روایت شده: کسر هاء به قصر یا اشباع آن، ولی ورش باشباع فقط. وَیرْضَهُ لَکُم (زمر// 7) را نافع مثل عاصم خوانده است. و در ما اَنْسانیه (کهف// 63) وَعَلیهِ اللهَ (فتح// 10) نافع به کسر هاء کنایه در آنها خوانده است.


6. همزه مفرده: در هر کلمه‌ای که همزه مفرده ساکن، و در مکان فاء الفعل باشد، ورش (مثل سوسی و ابوجعفر) آن همزه را در هر حال، بدل به حرف مدی از جنس حرکت ماقبل آن می‌نماید، مثل: یؤمِنُونَ، مامُون، فاتُو، اَلَّذیِ اوتُمِنَ، اِلَی الهُدیَ أْتِنا، لِقّاءَ ناایتِ.


استثناء: از نظر ورش باب ایواء و مشتقات آن مثل: مَأوی، مَأویهم، مَأواهُ، مَأویکُم، فَأووا، تُؤوی، تُؤویهِ از این قاعده مستثنی هستند. و در سه کلمه: بِیر، بِیسَ، الذیب که همزه ساکن عین الفعل است به ابدال خوانده است. و در همزه فاء الفعل مفتوح که بعد از ضمه واقع شده، ورش همزه را تبدیل به واو خالص می‌نماید، مثل: مُوَجَّلاً، مُوَذِّنٌ، یواخِذُکُم، یوَیدُ. ورش کلمه لِئَلّا را بدل به یاء نموده است، و همزه بعد از یاء در: اِنَّما النَّسیئُ زیادَةٌ (توبه// 37) را بدل به یاء و در یاء قبلی ادغام کرده است: انَّما النَّسِیئُ.


و در تمام موارد یاد شده همزه مفرده روایت قالون از نافع به تحقیق آنها است.


نافع کلمه اَلنَّبی را به هر صورت که باشد با همزه می‌خواند: اَلنّبیءُ، نَبیئاً، النَّبیؤُنَ، الاَنبِئاءُ، اَلنُّبوءةَ. و قالون در دو موضع آن را به یاء مشدد خوانده: لِلنّبیِّ اِنْ اَرادَ (احزاب// 50) ، بُیوت النّبِیِّ الّا اَنْ (احزاب// 53) ولی بر آنها به همزه وقف نموده است. و کلمه مِوصَدَة (بلد// 20، همزه//8) را نافع به ابدال، و الصّابئینَ را و الصّابئُونَ خوانده است. و نافع کلمه هُزُءَاً (بقره// 67) و کُفُؤاً (اخلاص// 4) را با همزه خوانده است. اگر بعد از کلمه اَنا همزه قطع مضموم یا مفتوح آید نافع آن را در وصل به الف می‌خواند، مثل: اَنا اُحْیی، اَنا اَوَّلُ المُسلِمینَ و مدّ آن منفصل است، و اگر بعد از کلمه اَنا همزه مکسور آید، روایت قالون به خَلَف به الف است (اِنْ اَنااِلّا) .


7. نقل و حذف: هر گاه قبل از همزه قطع، حرف ساکنی غیر از حروف مدّی باشد، ورش حرکت همزه را به ساکن ماقبل داده، و همزه را حذف کرده، و این قاعده را «نقل و حذف»، و به اختصار، «نقل» گویند. مثال: کُفْو اَنَ اَحَدٌ، مَنْ امَنَ، الاَرضَ، قَدَ افْلَحَ، قالَت اُولیهُمْ، تَعالَوَ اتْلُ. و به روایت قالون نقل و حذف نیامده، مگر کلمه اَلانَ (یونس// 51 و 91) که نقل حرکت همزه دوّم به لام و حذف همزه، قرائت نافع است. دیگر عادَ الّاوُلی (نجم// 50) که نافع به نقل حرکت همزه الاولی به لام قبل و حذف همزه، و ادغام تنوین عاداً در آن (عادَالّاولی) خوانده. وجه دیگری برای قالون هست که بعد از لام مضمومه، همزه ساکنه آورده (عادَالُّؤْلی) ، ودرابتداء به اَلْاُولی، ورش دو وجه اَلُولی با تثلیث بدل، و لُولی بدون همزه وصل و فقط قصر در بدل. و برای قالون سه وجه: اَلاُولی، اَلُؤْلی (همزه وصل و بعد لام مضمومه و بعد همزه ساکنه) و لُوءْلی (بدون همزه وصل) .


قاعده: در موقع شروع به کلمه‌ای که اول آن لام تعریف و بعد از آن همزه قطع بوده، مثل: اَلاُولی، اَلاخِرَه، اَلاِنْسانْ، نقل و حذف شده، دو وجه است: 1. ابتداء به همزه وصل و رعایت نقل بعد آن: اَلُولی، اَلاخِرَة، اَلِنْسان 2. ابتداء به حرکت عارضی لام: لُولی، لاخَرِة، لِنْسانَ. و در بِئْسَ لِسْمُ الْفُسُوقُ (حجرات// 11) ، این قاعده، ابتدا به کلمه اَلإسْمُ جاری است اَلِسْمُ یا لِسْمُ. و دیگر رِدْأً یصَدِّقْنی (قصص// 34) که حرکت همزه رِدءاً در قرائت نافع به ساکن قبل داده شده و همزه حذف گردیده در وقف بر آن تنوین بدل به الف می‌شود: رِدا.


و در کتابِیه اِنّی (حاقه// 18) نافع به سکون هاء سکت و تحقیق همزه خوانده، و اصحّ این است، و وجه دوم ورش نقل و حذف است. و در این صورت هاء مالِیةْ هّلکَ بایستی ادغام شود. و در صورت عدم نقل و تحقیق همزه، در هاء مالیه سکت لازم است.


نافع، در چهار موردی که عاصم به روایت حفص به سکت خوانده: عِوَجاً قَیماً، مَرقَدِنا هذا، مَن راقٍ، بَلْ رانَ را به ترک سکت و ادغام نِ و لِ در راء بعد آنها خوانده است.


8. اجتماع دو همزه در یک کلمه: که همزه اول حتماً مفتوح ولی همزه دوم یا مفتوح، یا مکسور، یا مضموم خواهد بود، مثل: ءَاَنْذَرْتُهُم، ءَاَلِدُ، ءَاِذا، اَئِنَّکَ، ءَاُنْزِلَ، ءَاُلقِی، قرائت نافع در هر سه قسم به تسهیل (بین بین) همزه دوم است. و به روایت ورش، در هر دو مفتوح آن وجه دیگری است، و آن ابدال همزه دوّم به الف است، که اگر بعد آن ساکن باشد با مد اشباع خواهد بود، مثل ءانْذَرْتَهُمْ و اگر متحرک باشد به قصر، مثل: ءالِدُ، و روایت قالون در هر سه قسم، فقط تسهیل است با ادخال الف فصل بین دو همزه، و در لفظ اَئِمَّةِ که در پنج موضع قرآن آمده، تسهیل همزه دوم بدون ادخال و وجه دوم آن، ابدال همزه به یاء مکسوره قرائت نافع است.


استثناء: در ءاَمَنْتُم (اعراف// 123، طه// 71، شعراء// 49) و ءَالِهَتُنا (زخرف// 58) منع ابدال به روایت ورش، و منع ادخال به روایت قالون در آنها شده (همانطور که در وقف بر ءَاَنتَ منع ابدال شده) برای اجتناب از وجود سه ساکن متوالی که ممنوع است.


در موقعی که همزه استفهام مکرر شده مثل: ءَإذاکُنّا تُراباً ءَاِنّا قرائت نافع در استفهام اول و اخبار (حذف همزه استفهام) در دوّم است، امّا در (نمل// 67) و (عنکبوت// 29-28) به عکس، یعنی اخبار در اول و استفهام در ثانی خوانده است.


در اَشَهِدوُا (زخرف// 19) که قرائت نافع با دو همزه ءَاُشهِدوُا به همزه مفتوحه محققه و همزه مسهله مضمومه و اسکان شین است، روایت قالون به خَلَف با ادخال الف فصل بین دو همزه است.


9. اجتماع دو همزه قطع در دو کلمه: اگر همزه اول در آخر کلمه‌ای و دوّمی در اول کلمه بعدی قرار گرفته باشد مثل: جآءَ اَمْرَنا، جاءَ اِخوَةُ، جاءَ اُمَّةً: اگر متفق در حرکت باشد، روایت قالون در هر دو مفتوح، حذف یکی از دو همزه است، حال اگر محذوف اولی باشد، مد آن منفصل، و اگر دوّمی باشد مد آن متصل است. و اگر هر دو مکسور، یا مضموم باشند، به تسهیل همزه دوم است (همزه مکسوره بین همزه و یاء مضمومه بین همزه و واو) و در حرف مد قبل از همزه مسهله، توسط یا قصر جایز است. در بِالسّوء الّا ما رَحِمَ رَبّی (یوسف// 53) ابدال همزه اوّل به واو، و ادغام آن در واو قبلی، با یک واو مُشَدَّد و تحقیق همزه بعد خوانده است: بِالسُّوِّ اِلّا.


اما روایت ورش: اگر متفق در حرکت باشند، مثل جاءَ اَمْرنا، مِنَ السَّماءِ اِنْ، اَوْلیاؤُ اُولئِکَ، به دو وجه است: تسهیل همزه دوّم که مجانس با حرکت آن ادا می‌گردد، و یا ابدال آن که همزه دوم به حرف مدی مجانس با حرکت همزه اوّل تبدیل می‌شود، و حرف بعد از ابدال، اگر متحرک به حرکت اصلی باشد به قصر، و اگر متحرک به حرکت عارضی باشد اشباع یا قصر جایز است، و این در: البِغاءِ اِن (نور// 33) ، مِنَ النّساءِ اِنِ اتّقَیتُنَّ (احزاب// 32) ، لِلنّبئِ اِنَ اَرادَ (احزاب// 50) که نون ساکنه در آنها به نقل و حذف یا رهائی از دو ساکن، حرکت یافته است.


و اگر حرف بعد از ابدال ساکن باشد، مد حاصله از ابدال، به اشباع خواهد بود. و برای ورش در جاءَ الَ لُوط، و جاءَ الَ فِرْعَونَ پنج وجه است: تسهیل همزه دوم با قصر و توسط و مد در الف بعد از آن برای مد بدل که به تسهیل تغییر کرده، و ابدال با قصر و مد. و در هؤلاء اِن کُنتُم صادقین (بقره// 31) ، عَلَی البِغاءِ اِن اَرَدنَ (نور// 33) به ابدال همزه دوم به یاء مکسوره که در اولی سه وجه، و در دوّمی چهار وجه می‌شود: تسهیل همزه دوم و ابدال آن با مد و قصر، و ابدال به یاء مکسور.


و اگر دو همزه در حرکت مختلف باشند بنابر قرائت نافع: الف. اگر همزه اول مفتوح و دومی مکسور یا مضموم باشد، مثل: تَفئَ اِلی، جاءَ اِخْوَةُ، جاءَ اُمَّةً رَسُولُها، به تسهیل (بین بین) همزه دوم صحیح است. ب. اگر همزه اول مضموم و دوم مفتوح باشد، مثل: لَوْ نَشاءُ اَصَبْنا، یاسَماءُ اَقْلِعی، به ابدال همزه دوم به واو خالص است. ج. اگر همزه اول مکسور، و دوم مفتوح باشد، مثل: مِنَ السّماء اَیةً، هؤلاءِ اَهْدی، همزه دوم ابدال به یاء خالص می‌شود. د. اگر همزه اول مضموم و دومی مکسور باشد، مثل: ما مَسَّنِی السّوءُ اِن، مَنْ یشاءُ الی، به دو وجه: تسهیل همزه دوم، یا ابدال آن به واو خالص صحیح است.


تبصره: قاعده تسهیل و ابدال همزه در موقعی اجرا می‌شود، که هر دو به وصل خوانده شوند، در غیر این صورت لازمه اش تحقیق خواندن همزه است و اگر بین دو همزه به وصل حرف دیگری فاصله باشد مثل: السُّوای اَنْ هر دو به تحقیق خوانده می‌شوند.


10. ادغامات: ورش دال قد را در ضاد و ظاء ادغام کرده، مثل: فَقَد ضَّلَّ، فَقد ظَّلَمَ. و تاء تأنیث را در ظاء، مثل: حُرِمَت ظُّهُورُها و نون در واو یس و القرآن را تنها به ادغام، ولی ن و القلم را به دو وجه، اظهار یا ادغام، و در آیه یلهث ذلک (اعراف// 176) ثاء را در ذال، و باء در نزد میمِ ارکب معنا (هود// 42) ورش هر دو را به اظهار، و قالون به دو وجه اظهار وادغام، آن را خوانده است.


و ادغام ذال در تاء اِتَّخذتُّم و سایر صیغ آن قرائت نافع است. در یعذِّبْ مَنْ یشاءُ (بقره// 283) که نافع هم به جزم باء خوانده است. ورش به اظهار و قالون به ادغام قرائت کرده‌اند. قاف در: اَلَم نَخْلُقْکُم (مرسلات// 20) را همه قراء به ادغام خوانده‌اند. همچنین ادغام لام در مثل: قُل رَّبّی.


11. تفخیم و تغلیظ: روایت ورش در مورد راءات: هر راء مفتوح یا مضموم اگر قبل از آن یاء ساکنه، یا کسره، در یک کلمه و متصل به آن باشد به روایت ورش ترقیق می‌شود، مثل: فَالْمُغیراتُ، فَتَحْریرُ، لا ضَیرَ، بَشیراً، نَذیراً، تُعَزِروُهُ، تُوَقّروُهُ، نَخِرَةً، ناضِرَةً، حَصِرتْ. و اگر یاء ساکنه و کسره منفصله باشد، مثل: فی رَیبٍ، بِرُؤُسِکُم، بِرَسُولِه، یا یاء ماقبل ساکن نباشد، مثل: الخِیرَةُ، یروْنَ، راء تفخیم می‌شود.


اگر بین کسره لازم و راء در یک کلمه حرف ساکنی قرار گرفته باشد، باز در ترقیق راء اثر ندارد، مثل: وِزرَکَ، ذِکْرَکَ، اَلْمِحْرابَ، سِدْرَةُ، اِجْرامی، الذِّکْرَ، سِحْرٌ.


ولی اگر حرف ساکن فاصل از حروف استعلا باشد، مانع ترقیق راء شده و تفخیم آن صحیح است، مثل: مِصْرَ، اِصْراً، قِطْراً، فِطرَتَ اللهِ، وِقْراً، و از این قاعده حرف خاء مستثنی، و آن را مانع ترقیق نشمرده است، پس راء در اخراجاً ترقیق می‌شود.


و راء در اسماء اعجمی، مثل: ابراهیم، اسرائیل، عمران، مفخم است، و همچنین وقتی در کلمه‌ای راء تکرار شود. مثل: ضِراراً، مِدراراً، اِسراراً، فِراراً، برای متعادل بودن کلمه هر دو را تفخیم کرده، ولی در کلماتی مثل: سِرّاً، اَلْبِرُّ، که ساکن ماقبل در آن ادغام باشد، در ترقیق آن خلافی نیست. و همچنین ورش راء اِرَمَ ذاتُ الْعِمادِ (فجر// 7) را ترقیق، و به ترقیق راء اول بِشَرَرٍ (مرسلات// 32) برای هماهنگی با راء بعدی اقدام نموده است.


از ورش روایت شده تفخیم و ترقیق در 6 کلمه ذِکْراً، سِتْراً، حِجْراً، اَمْراً، وِزْراً، صِهْراً، و تفخیم آنها ارجح است. و در کلمه حَیران که به تفخیم و ترقیق آن از ورش روایت شده، ترقیق (اصل قاعده) ارجح است.


ورش راء متحرک ماقبل مکسور، یا راء متحرک ماقبل ساکن ماقبل مکسور، که با فاصله الف به حرف استعلا برسد، مثل: فِرْقَةٍ، فِراقِ، صِراطٍ، اِشراقٍ، اِعراضاً را تفحیم نموده است، مشروط بر آنکه در یک کلمه باشد، و در کلمه فِرْقٍ کَالطّوْدِ (شعراء// 63) برای همه قراء دو وجه است، ولی ترقیق احسن است. در وقف بر راء مکسوره، وقتی قبل از الف ممال قرار گیرد ترقیق صحیح است، مثل: کِتابَ الاَبرارِ، مِنْ اَنصار.


روایت ورش در مورد لامات: ورش هر لام مفتوح مخفف یا مشدد را اگر بعد از سه حرف: ص، ط، ظ واقع شود، و این حروف سه گانه، خود ساکن یا مفتوح باشند، تغلیظ نموده است، مثل: الصّلوةَ، مُفَصّلاتٍ، یصَلَّبوا، یصلی، الطّلاق، اَطَّلَع، اَظْلَمَ، ظَلّلْنا، مَطْلَعِ، و قاری باید از تفخیم لام دوم در ظَلّلنا، فَیظْلَلْنَ و امثال آن بر حذر باشد.


تبصره: کلماتی که بعد از صاد و لام مفتوح، الف منقلب از یاء باشد، و در آخر آیه نباشد، مثل: یصلیها، یصلی، در اینگونه کلمات که ورش فتح و تقلیل دارد، معلوم است که اجتماع تغلیظ و تقلیل نمی‌شود. فتح با تغلیظ لام و تقلیل با ترقیق آن همراه است. و در کلماتی که بین ط و ل، ص و ل، الف حائل باشد، مثل اَفَطالَ، فِصالاً، تغلیظ و ترقیق لام روایت شده که تغلیظ ارجح است. و در اَفَغَیرَاللهِ، لَذکْرِاللهِ و امثال آن تغلیظ جلاله با وجود ترقیق راء قبل آن محفوظ است. و در وقف بر کلماتی مثل: یوصَلُ، فَلمّا فَصَل، فَصْلْ، بَطَلْ، ظُلَلْ، وجه اصح تفخیم لام در وقف بر آنهاست.


12. فتح و اماله و تقلیل: قالون کلمه هارٍ (توبه// 110) را اماله کبری نموده، و در التَّوریة هر جا بیاید به فتح یا تقلیل روایت کرده و هاء و یاء را در کهیعص به فتح یا تقلیل خوانده (در شاطبیه نیامده ولی آنرا از قالون صحیح دانسته‌اند) . و کلمه مجریها (هود// 41) از او به فتح راء بدون اماله روایت شده است.


اما روایت ورش: الف آخر کلمه‌ای که منقلب از یاء باشد، یا در مصاحف به یاء نوشته شده، و بر هر وزنی که باشد، مثل: الهدی، الهوی، احیا، استوی، تعالی، یتامی، کسالی، مأوی، مثنی، الدنیا، المثلی، دَعوی، التقوی، احدی، سیماهم، موسی، عیسی، یحیی، بلی، أنّی، یا ویلتی، یا اسفی و مانند آنها را که در تثنیه اسماء، و اسناد به متکّلم یا مخاطب در افعال، یاء در آنها ظاهر شود، مثل: (فَتَی، فَتیانِ) ، (مَولی، مَولیانِ) ، (رَمی، رَمَیتُ) ، (اِشتری، اشتَرَیتَ) روایت ورش به دو وجه: فتح و تقلیل است.


استثناء: کلمه مَرضاة در هر حال. کلمه الرِّبا در همه قرآن، کِلاهُما (اسراء// 23) ، کَمشکاةٍ (نور// 35) ، و همچنین: لَدی، مازَکی، حَتی، اِلی، عَلی، در این نه کلمه قول واحد فتح است.


و وقتی الف منقلب از یاء، بعد از راء واقع شود، فقط به تقلیل (بین بین) خوانده است، مثل: الشِّعری، ذِکْری، اَسری، اُخری. فقط در اَریکَهم (انفال// 43) روایت به فتح و تقلیل است.


ورش هر الفی را که قبل از راء مکسور آخر کلمه باشد به تقلیل خوانده، مثل: اَبصارهم، وَالدّار، الکَفّار، النّار، جَبّارِ، اَنصارِ، اَوْبارِِها، اَشْعارِها، وَالآبرارِ. اما در اَنصاری، فَلاتُمارِ، وَالجَوارِ تقلیل ندارد.


همچنین کافرینَ، وَالکافِرینَ که به یاء باشد، بلاخلاف به تقلیل، روایت ورش است، ودر اَلجارِ (نساء// 36) و جبّارینَ (مائده// 22، شعراء// 130) به اختلاف فتح یا تقلیل، روایت ورش است.


ورش، در الف‌های واقع در اواخر آیات سوره‌های یازده گانه (طه، نجم، معارج، قیامة، نازعات، عبس، اعلی، شمس، لیل، ضحی، علق) فقط به تقلیل روایت کرده، ولی اگر به این الف‌ها ضمیر مؤنّث (‌ها) بچسبد، مثل: دَحیها، سوّاها، مَرعیها، ضُیحها، تَلیها، حکم آخر کلمه بودن را نداشته و به فتح یا تقلیل خوانده شده، مگر بعد از راء واقع شده باشند، مثل ذِکریها که فقط به تقلیل صحیح است. در الف‌های منقلبه در غیر فواصل آیات در سوره‌های یاد شده، دو وجه: فتح یا تقلیل جایز است.


کلمه رَءی، که در هفت موضع قبل از متحرک واقع شده، مثل: رَءا کَوکَباً (انعام// 76) ، رَءا اَیدیهُم (هود// 70) ، رَءا بُرهانَ (یوسف// 24) و بقیه، همچنین رَءاکَ (انبیاء// 36) ، رَءاها (نمل// 10، قصص// 31) و غیره که قبل از ضمیر واقع شده، تقلیل راء و همزه با هم، روایت ورش از نافع است. و اگر بعد از آن ساکن باشد، مثل: رَءَ الْقمرَ، رَءَ الشّمسَ در وصل به فتح هر دو حرف خوانده.


کلمه اَلتّوریة را فقط به تقلیل ادا کرده است. و در فواتح سور، راء در المر، الر در ابتدای شش سوره و حاء را در حم که در هفت سوره آمده و هاء و یاء را در اول سوره مریم به تقلیل خوانده است و هاء را در طه اماله کبری نموده است. (و در غیر این حرف در قرآن، ورش اماله کبری ندارد) ورش از نافع به تقلیل روایت کرده: الف وسط کلمه که قبل از راء مکسور در آخر کلمه واقع شده باشد، مثل: اَبصارِ، وَالدّار، الحِمار، مِنَ الکفّار، اگر چه به این کلمات ضمیری متصل شده باشد. در این قاعده اوَّلاً راء مکسور بایستی در آخر کلمه باشد. پس در نَمارِقُ، الحَواریینَ، فَلاتُمارِ فیهِم (در اصل تُماری بوده) ، الجوار (اصل آن الجواری بوده) . و ثانیاً الف متصل به راء مکسور باشد، و مثل وَ لاطائرٍ (که همزه فاصله شده) ، و مُضارّ (در اصل مضارٍ بوده) ، و بضارّهم نباشد. ثالثاً کسره آن اصلی باشد، ومثل مَن اَنصاری که کسره سبب اضافه شدن به یاء است نباشد.


تبصره: الف متوسطه بین دو راء که دومی در آخر کلمه و مکسور باشد، و ورش آن را به تقلیل خوانده، لازمه تقلیل الف، تقلیل راء قبل نیز می‌باشد و الفی که به لحاظ کسره راء بعدش تقلیل می‌شود، در وقف هم که کسره به سکون تقلیل می‌شود باز تقلیل به جای خود می‌ماند.


13. یاءات اضافه: یاء ضمیر که دلالت بر متکلم دارد، و به فعل و اسم و حرف اضافه می‌شود، آن را یاء اضافه گویند.


الف. یاء متکلم که بعدش همزه قطع آمده در قرآن 176 مورد است، 18 مورد آنرا نافع به اسکان یاء خوانده است، و آنها عبارتند از: بِعَهدی اوُفِ (بقره// 40) ، فَاذکُرُونی اَذکرکُم (بقره// 152) ، اَرنِی اَنظُر (اعراف// 143) ، تَفتِنّی اَلا (توبه// 49) ، تَرحَمنِی اَکَن (هود// 47) ، یدعُونَنی اِلَیهِ (یوسف// 33) ، و اَنظِرنِی اِلی (اعراف// 14) ، ءاتُونی اُفْرِغْ (کهف// 96) ، فَاتَّبعنِی اَهْدِکَ (مریم// 43) ، یصَدِقْنی اِنّی (قصص// 34) ، اَنْظِرْنی الی (ص// 79) ، ذَرونی اَقْتُل (غافر// 26) ، تَدعوننی اِلی (غافر// 41) ، تَدعُونَنی اِلَیه (غافر// 43) ، اُدعُونی اَستحِب (غافر// 60) ، ذُریتی اِنّی (احقاف// 15) ، اَخّرتَنی اِلی (منافقون// 10) . سه مورد را قالون به سکون، ولی ورش به فتح خوانده: بَینَ اخْوَتی اِنّ (یوسف// 100) ، اَوْزِغْنی اَنْ (نمل// 19، احقاف// 15) و یک مورد را قالون به نقل خَلَف به فتح، اِلی رَبّی اِنّ (فصّلت// 50) روایت دارد. و 158 مورد بقیه را نافع به فتح یاء متکلم خوانده است.


ب. یاءات متکلم که بعدش همزه وصل با لام تعریف آمده: 14 موضع است که نافع تمامی را به فتح یاء خوانده، مثل: عَهْدِیَ الظّالمین (بقره// 124) ، عِبادِیَ الصّالحون (انبیاء// 105) ، قل لِعِبادِی الّذین امَنوا (ابراهیم// 31) .


ج. یائات اضافه که بعدش همزه وصل بدون لام تعریف آمده: در 7 موضع، که سه مورد آنرا نافع به سکون یاء خوانده: اِنّی اصطَفَیتُکَ (اعراف// 114) ، اَخی اشْدُدْ (طه// 29) ، یا لَیتَنی اتّخَذتُ (فرقان// 27) ، و 4 مورد آنرا به فتح یاء خوانده است: لِنَفسیَ اِذْهَبْ (طه// 41) ، فِی ذِکری اذهَبا (طه// 41) ، اِنّ قومی اتّخذُوا (فرقان// 30) ، مِنْ بَعدی اسْمُهُ (صف// 6) .


د. یاءات اضافه که بعدش حرف دیگری غیر از همزه آمده در 30 مورد است که برای نافع آنجا که با حفص اختلاف دارد بیان می‌شود: 1. مَحیای (انعام// 162) که قالون به سکون خوانده، ولی ورش دو وجه دارد، به فتح (مثل حفص) و به سکون یاء مثل قالون، و با سکون آن مد کامل اشباع برای نافع است 2. بَیتی، در لِمَن دَخَلَ بَیتِی (نوح// 28) را نافع به سکون یاء، و در دو موضع دیگر (بقره// 124، حج// 24) به فتح خوانده است. 3. مَماتِیَ لله (انعام// 164) را نافع به فتح یاء خوانده است. 4. لی، در: مالی لا اَرَی الْهُدْهُدْ (نمل// 20) ، وَ لی نعجَةٌ (ص// 22) ، ما کان لی عَلَیکُم (ابراهیم// 24) ، ما کان لی مِنْ عِلمٍ (ص// 68) ، که در هر چهار مورد لی را نافع به سکون یاء خوانده است. وَلی فیها مَأرِبُ اُخری (طه// 18) را ورش به فتح و قالون به سکون یاء خوانده‌اند. 5. مَعی: 8 مورد، هر جا آمده نافع به سکون یاء خوانده، فقط در موضع دوم شعرا آیه 118: نَجِّنی و مَن مَعَی مِنَ المؤمنینَ را ورش به فتح یاء خوانده. 6. یاء در اِنْ لَم تُومِنُوا لی (دخان// 20) ، وَ لْیؤمِنُوا بی (بقره// 185) را ورش به فتح یاء خوانده است. یا عِبادی لا خوفٌ (زخرف// 68) را نافع به اثبات یاء به سکون در هر حال خوانده است.


14. یاءات زوائد: یاء زائده عبارت است از یائی که در رسم الخط قرآن نوشته نشده، و در آخر کلمات، به قرائت بعضی از قراء خوانده می‌شود.


قرائت نافع: در 18 مورد کلمات زیر را به اثبات یاء در حال وصلی خوانده: اِذا یسْرِ (فجر// 4) ، مُهْطِعینَ اِلَی الدّاعِ (قمر// 8) وَ مِنْ آیاتِهِ الجَوارِ (شوری// 30) ، المُنادِ مِنْ مَکانٍ (ق// 41) ، قُل عَسی اَنْ یهْدِینِ (کهف// 4) ، اَنْ یؤتِینِ خَیراً (کهف// 39) ، عَلی اَنْ تُعَلِّمَنِ (کهف// 65) ، لَئِنْ اَخَّرَتِن اِلی (اسراء// 62) ، اَلّا تَتَّبِعَنِ (طه// 91) ، ذالک ما کُنّا نَبغِ (کهف// 62) ، یومَ یأت لا تَکلّمُ (هود// 105) ، اَتُمِدوّنَنِ بِمال (نمل// 37) ، فَیَقولَ رَبّی اَکْرَمَنِ (فجر// 16) ، اَهانَنِ (فجر// 18) ، فَهُوَ الْمُهتَدِ (اسراء// 97، کهف// 17) ، مَنِ اتَّبَعَنِ (آل عمران// 20) ، فَمَا اتَین الله خَیرٌ (نمل// 37) را در وصل به فتح یاء، و در وقف به حذف یاء (اتینْ) .


به روایت قالون: اِنْ تَرَنَ (کهف// 39) ، وَ اتّبعونِ اَهدِکُم (غافر// 38) را در وصل به اثبات یاء خوانده، و در دو مورد الدّاعِ اذا دَعانِ (بقره// 186) در وصل به اثبات یا حذف یاء خوانده است.


و به روایت ورش: یاءات زوائد زیر را به اثبات یاء در حالت وصلی خوانده: وَ تَقَبَّلُ دُعاءِ (ابراهیم// 41) ، یوْمَ یدْعُ الدّاعِ (قمر// 6 و 8) ، فیه وَ الْبادِ (حج // 25) ، فَلاتَسئَلَنِّ (هود// 46) ، لِینْذِرَ یومَ التَّلاقِ (غافر// 14) ، یومَ التَّنادِ (غافر// 32) ، اَلْدّاعِ اذا دَعانِ (بقره// 186) ، کَیفَ نَذیرِ (ملک// 17) ، کِدتَ لَتُردِینِ (صافات// 51) ، اَن تَرجُمُونِ (دخان// 19) ، فَاعتَزِلونِ (دخان// 20) ، عَذابی و نُذُر (شش موضع در سوره قمر) ، خافَ وَعیدِ (ابراهیم// 17) ، فَحَقَّ وَعیدِ (ق// 15) ، مَنْ یخافُ وَعیدِ (ق// 45) ، وَلاینقِذوُنِ (یس// 22) ، اَن یکَذِّبونِ (قصص// 34) ، کَیفَ نَکیرِ (حج// 45، سبأ// 45، فاطر// 26، ملک// 18) .


انتخاب حرکت برای رهائی از التقاء ساکنین: وقتی آخر کلمه‌ای ساکن، و اول کلمه بعدی هم ساکن است، و اول کلمه بعدی همزه وصلی باشد که در ابتداء به آن مضموم خوانده می‌شود، نافع (مثل کسائی، ابن کثیر، ابوعمرو، خلف، ابوجعفر) ساکن اول را با ضم به ساکن دوم وصل می‌کند، مثل: قُلُ ادْعُوا (سبأ// 22 و 100) ، اَوُ انْقُصْ (مزمل// 3) ، قالَتُ اُخْرُجْ (یوسف// 31) ، قُلُ انْظُروا (یونس// 101) ، اَنُ اعْبُدوُالله (مائده// 117و...) ، مَحْظُورَنُ انْظُر (اسراء// 20-21) ، لَقَدُ استُهْزِئَ (انبیاء// 41) .

منابع

  1. حرز الامانی و وجه التهانی فی القراءات السبع : صفحه [۱]
  2. التیسیر فی القراءات السبع : صفحه [۲]
  3. النشر فی القراءات العشر : صفحه [۳]
  4. الکشف عن وجوه القراءات السبع و عللها و حججها : صفحه [۴]
  5. السبعة فی القراءات : صفحه [۵]
  6. الحجة فی القراءات السبع : صفحه [۶]
  7. حجة القراءات : صفحه [۷]

اصطلاح‌نامه

اعم

اصول القاری

وابسته

قرائت نافع